اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

آموزش کسب یقین به خدا، دین و مذهب خردمندانه حتی برای نونهالان

اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

آموزش کسب یقین به خدا، دین و مذهب خردمندانه حتی برای نونهالان

اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

سلام
خوش آمدید.

مخاطبان محترم
در حال حاضر فعال‌ترین صفحه‌ی ما، در پیام‌رسان «ایتا» می‌باشد:
https://eitaa.com/esbatekhodavand
نشانی ما در سایر پیام‌رسان‌های مشهور داخلی و خارجی:
esbatekhodavand
همیشه در مسیر درست موفق باشید.

آخرین نظرات


 تهیه و تنظیم: نویسنده‌ی کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه 

وابسته به: کانال اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

 شما در حال مطالعه‌ی مجموعه نوشتار«درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» قسمت یازدهم می‌باشید؛ پیشنهاد می‌کنم برای رسیدن به نتیجه‌ی بهتر، این مجموعه نوشتار را از قسمت اول به ترتیب مطالعه نمایید. در پایان هر قسمت با کلیک بر لینک ارائه شده می‌توانید قسمت‌ بعدی این مجموعه را مطالعه نمایید.

برای اینکه مطالب به کسانی که دچار وسواس ذهنی هستند بهتر منتقل شود، نکات مهم، تکرار شده‌اند.

 

 ماجرای فردی که برای تبلیغ خداناباوری نزد نگارنده آمده بود اما خودش خداباور شد.
 تکرار شبهات سطحی و حل شده، دلیل کسادی بازار منکران خدا در طول تاریخ
 مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریات علمی، توسط ناباوران برای ایجاد شک و شبهه نسبت به خدا
 از نتایج نسبی‌گرایی مطلق ناباوران: ایجاد شک در هر حقیقت عقلی، علمی و حتی در آنچه دیده می‌شود. 
 پذیرش نسبی‌گرایی مطلق ناباوران، فرد را حتی با دیدن معجزه از شک خارج نمی‌کند.
 از دیگر نتایج نسبی‌گرایی مطلق ناباوران: عدم امکان اثبات وجود انسان و موهوم دانستن طبیعت 
 اولین قدم جهت ریشه‌کنی دائم شک و شبهات: قطع ارتباط با شبهه‌پراکنان و رجوع به منابع دست‌اول
 از نتایج ارتباط با ناباوران برای افراد فاقد شرایط کافی: بی‌اعتقادی تدریجی به خدا و هر حقیقت دیگر
 راه‌حل اساسی خارج شدن از گرداب شک و شبهات بی‌پایان
 
 نمی دونم سؤالمو چطوری بگم که بتونم منظورمو خوب برسونم چون من خودم تجربه اونو دارم.
این‌طور بگم ناباوران با چه روشی تونستند تو ذهن افراد تازه‌وارد که اشتباهاً به اونها سرک کشیدند شک و شبهه رو وارد کنند؟ 
دوست دارم شما تجربه ‌این افراد رو که برایتون تعریف کردند رو به من بگید ببینم اوناهم همونطور که من به شک افتادم به شک افتادند؟
 
 روش اصلی ناباوران برای ایجاد شک در ذهن مخاطبانشان -که غالباً نوجوان یا افراد کم‌تجربه با اطلاعات پایین هستند- مرحله‌به‌مرحله است:
در مرحله‌ی اول ناباوران یک موضوع مشتبه (که هم دارای معنی درست و هم معنی نادرست است) را برای افراد تازه‌وارد مطرح می‌کنند و سپس با تقطیع، تحریف و دیگر روش‌‌های ناپسند، به آن‌ها این‌گونه القاء می‌کنند که منظور اصلی آن مطلب، حتماً معنای نادرست آن است؛ در حالی اگر کسی اطلاع جامع از آن موضوع داشته باشد و از قرائن و شواهد کافی آن مطلع باشد به‌راحتی متوجه می‌شود برخلاف آنچه ناباوران می‌گویند منظور اصلی از آن مطلب، حتماً معنای درست آن است نه معنای نادرست درحالی‌که ناباوران به دنبال برعکس نشان دادن حقیقت در ذهن وی هستند.
 
 ماجرای فردی که برای تبلیغ خداناباوری نزد نگارنده آمده بود اما خودش خداباور شد.
به‌عنوان نمونه یکی از نوجوانان که حدود دو سال پیگیر کلیپ‌های فردی مسمی به زئوس، بود، وارد صفحه‌ی من شد و با ارسال کلیپ‌های این فرد با هیجان به من گفت که اگر آن‌ها را ببینم من نیز مثل ایشان خداناباور خواهم شد و چون بی‌اعتنایی مرا دید با اصرار از من خواست فقط دو یا سه کلیپ وی را تماشا کنم و نظرم را بگویم.
من هر دو یا سه کلیپ را دیدم و با یک توضیح ساده به وی نشان دادم که مطالب مطرح شده در آن‌هاسخیف، فاقد ارزش علمی و توام با تحریف واقعیات دودوتاچهارتاست که نونهالان نیز متوجه سطحی بودن آن می‌شوند؛ لازم به ذکر است به دلیل وجود همین اشتباهات سطحی، نقد این کلیپ‌‌ها توسط برخی خداباوران، فرصت جالبی جهت رفع شبهات دیگران ازجمله نوجوانان نسبت به خدا و دین شده است.
این نوجوان بعد از گذشت ۲۴ ساعت با خوشحالی و تشکر فراوان از اینکه متوجه حقیقت شده است به من گفت که مدت‌ها به خاطر این کلیپ‌ها دچار کابوس و رنج‌های زیادی شده است.
متأسفانه کسانی که مثل این نوجوان بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی ذهنشان را درگیر شبهات ناباوران در قالب کلیپ و غیره می‌کنند همچون خود ناباوران از چنین رنج‌های تلخی در امان نیستند ولو با ظاهر پیروزمندانه بخواهند شعار خردگرایی، علم‌گرایی و حقیقت‌گرایی سر دهند اما اگر ما بتوانیم با منطق و ادبیات صحیح ایشان را متوجه حقیقت کنیم و این افراد نیز صادق و فاقد تعصب باشند بی‌تردید راه خردمندانه و منطقی را در پیش خواهند گرفت.
جهت مشاهده‌ی گفتگوی نگارنده با این فرد عبارت زیر را جستجو نمایید:
یا به نشانی زیر مراجعه نمایید:
همچنین می‌توانید این نام را جستجو نمایید: «13 مدرک مستند در غیر علمی بودن کلیپ های من زئوس هستم - I am Zeus»
پ.ن: کلیپ فوق که با استقبال ده‌ها هزار بازدید در فضای مجازی مواجه شده، به درخواست نوجوانان تولید گردیده است؛ این کلیپ بارها توسط ناباوران گزارش (ریپورت) و حذف شده اما اطلاع دیگران از حساسیت ناباوران نسبت به این کلیپ، بیشتر باعث تبلیغ آن شده است تاجایی‌که برخی حامیان گوینده‌ی زئوس نیز با دیدن این کلیپ از وی خواستند قبل از اظهار نظر، با افراد دارای علم مشورت کند تا دچار چنین اشتباهات ابتدایی که موجب سرخوردگی جمع قابل توجهی از حامیان وی شده نشود (کلیک).
 
 تکرار شبهات سطحی و حل شده، دلیل کسادی بازار منکران خدا در طول تاریخ
یکی از دلایلی که باعث شده است بازار خداناباوران و ملحدان در طول تاریخ کساد باقی بماند این است که چون دست این افراد از حقیقت و به‌تبع آن دلایلی که ریشه در حقایق داشته باشند خالی است بنابراین ناچارند شبهه پراکنی خود در هر موضوعی را -علیرغم حل شدن ‌آن‌ها- بیش‌ازاندازه تکرار کنند که همین تکرار ملامت آور و نخ‌نمای شبهاتی که به صورت علمی و منطقی بارها پاسخ داده شده است،  باعث شده حتی کسانی که دچار وسوسه‌ی شدید ذهنی هستند و مستعدند که ذهنشان دچار شبهه شود نیز متوجه گردند ناباوران دستشان از دلیل منطقی خالی و به طرز مبالغه‌آمیزی مشغول مخدوش کردن حقیقت و وارونه نشان دادن آن هستند به همین دلیل از خواب غفلت بیدار شده و دیگر میلی به ارتباط با ناباوران (در قالب کلیپ، کتاب، کانال و گروه و غیره) ندارند؛ ناباورانی که به‌شدت افرادی افسرده و ناامید هستند و دل‌مردگی خود را مانند ویروس به هرکسی که به ایشان گوش کند منتقل می‌نمایند!
 
 مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریات علمی  توسط ناباوران برای ایجاد شک و شبهه نسبت به خدا
مرحله‌ی دوم جهت ایجاد شک توسط ناباوران وقتی آغاز می‌شود که فردی در مرحله‌ی اول که توضیح آن گذشت، ذهنش دچار شبهه شده و نسبت به خدا و دین بدگمان گردیده باشد از این به بعد ناباوران سعی می‌کنند مطلبی غیر مشتبه که دارای معنای روشنی است و آن معنا به‌هیچ‌وجه نافی وجود خدا و دیگر حقایق سرنوشت‌ساز نیست را نیز مشتبه جلوه دهند تا بتوانند به زور نتایج الحادی از آن بگیرند.
نمونه‌ی بارز آن، مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریات علمی مانند تکامل (فِرگشت) و بیگ بنگ (مِه‌بانگ) است که حتی افرادی که در مرحله‌ی اول فوق ذهنشان دچار شبهه شده و نسبت به خدا و دین بدگمان شده‌ بودند وقتی اطلاعاتشان بیشتر می‌شود و به منابع رجوع می‌کنند، خودشان به‌وضوح متوجه می‌شوند که فرضیات و نظریات علمی ازجمله تکامل و بیگ بنگ (که ناباوران با مصادره به مطلوب، نتایج الحادی از آن‌ها گرفته بودند)، نه‌تنها نافی وجود طراح و سازنده برای جهان نیستند بلکه به اقرار بسیاری از دانشمندان و مراکز علمی دنیا، همگی بر وجود طراح جهان مهر تائید نیز می‌زنند، به‌طوری‌که به‌عنوان نمونه مه‌بانگ (بیگ بنگ) سبب گرایش جمع کثیری از دانشمندان خداناباور یا ندانم‌گرای دنیا به پذیرش و جود طراح فوق‌العاده هوشمند جهان نیز شده ‌است. (در قسمت‌های آینده اسناد متعددی در این خصوص را از مراکز علمی دنیا خواهم آورد).
 
 از نتایج نسبی‌گرایی مطلق ناباوران: ایجاد شک در هر حقیقت عقلی، علمی و حتی در آنچه دیده می‌شود. 
مرحله‌ی سوم که بیشتر شبیه شوخی است زمانی توسط ناباوران کلیدش زده می‌شود که متوجه ریزش شدید همفکران خود در مرحله‌ی قبلی می‌شوند؛ یعنی کسانی که متوجه شده‌اند فرضیات و نظریات علمی مانند تکامل و بیگ بنگ، برخلاف القائات ناباوران حتی بر وجود خدا مهر تائید نیز می‌زنند؛ اینجاست که ناباوران سعی می‌کنند این افراد را مانند خود به نسبی‌گرایی مطلق مبتلا کنند به‌طوری‌که به ایشان بقبولانند که تمام حقایق روشن و حتی قابل درک با حواس 5 گانه،  چه علمی باشند و چه عقلی، هیچ‌کدام قطعی و یقینی نیستند بلکه هر حقیقتی در جهان مشتبه و نسبی است به‌طوری‌که کلیه‌ی حقایق -چه مادی و چه غیرمادی- می‌تواند کاملاً اشتباه و خطا بوده و واقعیت خارجی نداشته باشد.
هدف آن‌ها از طرح این قاعده‌ی «خود نقض کن» آن است که به مخاطبان خود اجازه‌ی پیروی از حقایق مقابل چشم که با آن مواجه شده‌اند و ایشان را در وجود خدا به یقین می‌رساند را ندهند و بدین‌وسیله آن‌ها را نیز مانند خود به اختیار در حالت تغافل از دانسته‌ها  و توقف عمدی در جهل (که اسم آن را شک و ندانم‌گرایی گذاشته‌اند) و در نتیجه در سرگردانی مطلق، معلق و متوقف نگه دارند!
درحالی‌که خودشان نیز توجه ندارند که  این قاعده که می‌گوید همه چیز نسبی و ممکن است کاملاً اشتباه و خطا باشد، قبل از اینکه چیزی را نقض کند، خودش را نقض و باطل کرده است و به‌هیچ‌وجه یک انسان عاقل و خردمند به آن اعتنا چه رسد تکیه نمی‌کند؛ چون طبق این قاعده که هیچ استثنائی برای آن قائل نشده، خودش نیز شامل آن می‌شود و بدین ترتیب، همین قاعده نیز نسبی بوده و درنتیجه به اعتراف خود ناباوران می‌تواند کاملاً باطل، اشتبا، خطا و توهم باشد!
درحالی‌که حتی برای کودکان ممیز نیز با اندک تأملی به حقایق جهان (که همه با این حقایق سروکار داریم و پیوسته مشغول تجربه‌ی آن‌ها هستیم) به‌سادگی متوجه می‌شوند که نه همه‌چیز کاملاً قطعی است و نه همه‌چیز کاملاً نسبی، بلکه برخی چیزها قطعی هستند و برخی چیزها نسبی.
مانند وجود ماده در جهان که قابل درک با حواس ۵ گانه هستند از جمله وجود خورشید، وجود خودمان و دیگر حقایق مادی، بدون شک همگی  قطعی هستند و جز کسانی که حواس 5 گانه ایشان دچار اختلال شده یا به دلیل مصرف مواد توهم‌زا ذهنشان از حالت تعادل خارج گردیده یا به دلایل پزشکی دچار جنون و دیوانگی شده‌اند به وجود خورشید، خودشان و دیگرحقایق که مقابل چشمشان قرار دارد شک نمی‌کنند و آن‌ها را توهم نمی‌دانند.
 به همین دلیل است که هیچ انسانی که برای جانش ارزش قائل باشد ولو به زبان وجود ماده از جمله وجود خودش را مشکوک یا توهم بداند هرگز در عمل حاضر نیست مثلاً دست خودش را با تبر قطع کند یا خودش را داخل آتش بیندازد تا با درد کشیدن و سوختن یقین پیدا کند که واقعاً وجود دارد و جهان  اطراف او مانند تبر و آتش توهم نیستند.
در کنار امور قطعی، برخی امور دیگر نسبی هستند،  مثلاً قضاوت در اینکه آتش چیز بد یا خوبی است در نگاه اول یک امر نسبی است، به این معنا که اگر آتش برای کارهای صنعتی و مفید برای زندگی بشر استفاده شود مسلماً خوب و اگر برای سوزاندن خانه و زندگی مردم بی‌گناه به کار رود قطعاً بد و غیرانسانی است.
همچنین قضاوت در خوب یا بد بودن چاقو نیز نسبی است؛ پس اگر چاقو برای جراحی و نجات بیمار از مرگ استفاده شود «قطعاً» چنین استفاده‌ای از چاقو کاری خوب و انسانی است اما اگر برای کشتن یک انسان بی‌گناه از آن استفاده شود «قطعاً» کاری بد و غیرانسانی است بنابراین نمی‌توان در همان نگاه هاول و بدون تحقیق کافی به‌طور قطعی گفت استفاده چاقو مطلقاً خوب یا بد است بلکه باید دید از چاقو در چه کاری استفاده شده است و سپس در آنجا می‌توان قضاوت قطعی نمود.
همچنین دروغ یک امر نسبی است که اگر برای حفظ جان کسی که خونش محترم است گفته شود قطعاً  چنین دروغی  خوب و کاری انسانی است؛ اما اگر برای فریب مردم جهت دست‌درازی به اموال ایشان گفته شود مسلماً چنین دروغی بد و کاری غیرانسانی است بنابراین نمی‌توان بدون لحاظ اینکه دروغ در چه موضوعی استفاده شده قضاوت کرد که آیا قطعاً بد یا خوب است بلکه بعد از تحقیق می‌توان به قطع در مورد خوبی یا بدی آن به اطمینان رسید و قضاوت نمود.
بنابراین  یک‌کاسه کردن همه‌ی این امور باهم و گفتن اینکه نمی‌توان نسبت به هیچ کدام از آن‌ها حتی بعد از تحقیق و یقین به درستی یا غلطی آن قضاوت کرد ادعای دور از تجربه، اندیشه و عقل سلیم است.
مانند کسی که مدعی شود امور قطعی مانند روشنایی خورشید وسط روز یا وجود خودمان همگی نسبی هستند و سپس مدعی شود  ممکن است کسی وسط روز، مقابل خورشید بایستد اما تجربه‌ی زندگی او را به این نتیجه رسانده باشد که الان نیمه شب است و او اشتباهاً خیال می‌کند وسط روز است!
 چنین ادعاهایی برای هر انسان صاحب عقل  که از حواس سالم برخوردار باشد حتی برای کودکانی که خوب و بد را می‌فهمند، ادعاهایی سخیف و غیر خردمندانه است که جز از اذهان مملو از شک و وسواس شدید ذهنی و یا افرادی که به دلایل مختلف عمداً با حقیقت دشمنی می‌کنند تراوش نمی‌کند.
 
 پذیرش نسبی‌گرایی مطلق ناباوران، فرد را حتی با دیدن معجزه از شک خارج نمی‌کند.
اجازه دهید برای اینکه مطلب ملموس‌تر شود به یکی از آخرین تجارب خود با مخاطبان اشاره کنم.
فردی که به دلیل وسوسه‌ی شدید ذهنی گاهی خیال می‌کند خداباور است و گاهی ندانم گرا و گاهی هم خداناباور، به من مراجعه نمود.
این شخص که هم خودش مذهبی است و هم از خانواده‌ای بسیار مذهبی، اذعان نمود به‌اشتباه خیال می‌کرده رفتن به صفحات و کانال و گروه‌های ناباوران به وی در رفع شبهات کمک می‌کند، اما بعد از این کار وقتی ذهنش مملو از شک و شبهه و زندگی‌اش سرشار از اضطراب و کابوس شد، متوجه اشتباه خودش شده است.
 وی خطاب به این‌جانب در متنی بسیار طولانی که منتخب آن را می‌آورم نوشت:
«آتئیست ها با من کاری کرده‌اند که اگر شما موفق شوید تمام شبهات مرا بلکه تمام شبهات جهان را حل کنید و حتی تمام آتئیست های جهان و خود داوکینز هم از لج بازی در انکار خدا دست بردارند و قبول کنند که قطعاً خدا وجود دارد می‌گویم شاید الان دارند اشتباه می کنند بلکه اگر معجزه‌ای از طرف خدا ببینم، باز شک دارم و اگر فردی (حتی کودکی) چرت‌وپرت (و حرف‌های احمقانه بزند) بازهم شک دارم و نمی‌دانم چه چیز درست و چه چیز غلط است».
رسیدن به این مرحله‌ی تأسف‌بار که توهین به شعور آدمی و نادیده گرفتن کمترین توانایی عقل که کارش تشخیص چیز درست از غلط است، به این دلیل است که وی چون خودش را فردی مذهبی از خانواده‌ای به‌شدت مذهبی می‌داند یا شاید می‌دانست، از این حقیقت غافل است که با سرک کشیدن به صفحات ناباوران به‌تدریج توسط ایشان بدون اینکه خودش متوجه شود به نسبی‌گرایی مطلق دچار خواهد شد و وقتی به خود خواهد آمد که آنجاست می‌فهمد ناباوران توانسته‌اند هر سه مرحله‌ی فوق را در ذهن وی پیاده کنند و ویروس نسبی‌گرایی مطلق که کارش از کار انداختن و فلج کردن اختیاری عقل است را به ذهن وی نیز منتقل نمایند به‌طوری که او به وسوسه‌ی شدید ذهنی مبتلا شده و دیگر نسبت به ادعای به قول خودش چرت و پرت ولو یک کودک بلکه حتی نسبت به امور محسوس و قابل دیدن با چشم نیز نمی‌تواند قاطعانه قضاوت کند که چه چیز درست و چه چیز غلط است تاجایی‌که این فرد در بین درد دل‌های خویش به من بیان کرد که نزدیکانش نیز متوجه کندذهنی او شده و نسبت به وی از عبارت «خنگ» استفاده کرده‌اند!
خوشبختانه نگارنده حتی یک مورد از این مراجعه‌کنندگان را به یاد ندارم که با عمل به راه‌حلی که در کتاب خود توضیح داده‌ام در این پیک و تنگنای مضحک که شعور و عقل کودکان نیز آن را نمی‌پذیرد، متوقف شده و نجات پیدا نکرده باشد مگر کسانی که اصرار داشته باشند به جای عمل به راه‌حل ارائه شده، کماکان به ارتباط خود به ناباوران ادامه دهند و اجازه دهند هر خطور فکری بدون اینکه خردمندانه یا غیرخردمندانه بودن آن را بررسی کنند به راحتی وارد ذهنشان شده و ایشان را به بازی بگیرند و به وادگی سرگردانی بکشانند!
پ.ن: من در قسمت‌های بعدی مجموعه «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» که شما هم‌اکنون قسمت یازدهم آن را مطالعه می‌کنید، تمرینات مفصلی  را خواهم آورد که انجام هرکدام به‌تنهایی برای ریشه کردن وسوسه‌ی شدید ذهنی کفایت می‌کند.
 
 از دیگر نتایج نسبی‌گرایی مطلق ناباوران: عدم امکان اثبات وجود انسان و موهوم دانستن طبیعت 
در مرحله‌ی چهارم بعدازاینکه ناباوران مخاطبان خود را دچار نسبی‌گرایی مطلق و وسوسه‌ی شدید ذهنی نمودند و مانند خود قوه‌ی عاقله‌ی ایشان را نیز عملاً از گردونه‌ی قضاوت بین چیز درست و غط و تمیز و تشخیص امور نسبی از امور قطعی  کنار گذاشتند، تا جایی پیش می‌روند که به مخاطب مظلوم خود (با استناد به ادعاهای امثال سر جیمز جینز در کتاب «جهان اسرارآمیز» که سخن از موهوم بودن ماده به میان آمده)‌، این‌طور القاء می‌کنند که نه‌فقط اثبات وجود خدا بلکه اثبات هر چیز مادی که قابل درک با حواس ۵ گانه است ازجمله اثبات وجود خودشان نیز از هیچ طریقی ممکن نیست که این‌جانب با برخی از این افراد که زندگی‌شان تبدیل به پوچی و کابوس تمام‌عیار شده است گفتگو داشته‌ام و قبلاً در قسمت سوم مجموعه‌ی «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» با ذکر سند از برخی خداناباوران ایرانی که این ادعا را تکرار می‌کنند به آن پرداختم و شما در قسمت مذکور می‌توانید در جریان مشاوره و رفع شبهات افرادی که برای اثبات وجود خودشان به من مراجعه کردند قرار بگیرید.
فراموش نکنیم که رسیدن به مرحله‌ی فوق که حتی کودکان ممیز نیز به آن می‌خندند ازاینجا شروع می‌شود که افراد کم سن یا کم‌تجربه بدون داشتن اطلاعات کافی مانند یک طعمه‌ی حاضر و آماده، وارد صفحات ناباوران می‌شوند و ناباوران نیز تلاش می‌کنند ابتدا ذهن ایشان را شبهه دار و بدبین به خداوند و دین نمایند، سپس معنای فرضیات و نظریات علمی مانند تکامل و بیگ بنگ را مصادره به مطلوب نمایند و به‌زور نتایج ملحدانه جهت نفی وجود خدا و دیگر حقایق سرنوشت‌ساز را از آن‌ها بگیرند و درنهایت که متوجه می‌شوند این فرضیات و نظریات نیز بر وجود خدا مهر تأیید می‌زنند، این‌طور به مخاطب خود القاء کنند پس هیچ‌چیز قطعی در جهان وجود ندارد و نه فقط وجود خدا، بلکه وجود همه‌چیز حتی وجود خودشان و هر چیز مادی دیگر نیز از هیچ طریقی قابل اثبات نیست و درنهایت عقل این افراد را در تشخیص بدیهیات قابل درک با حواس ۵ گانه به اختیار خودشان از کار بیندازند!
 
 اولین قدم جهت ریشه‌کنی دائم شک و شبهات: قطع ارتباط با شبهه پراکنان و رجوع به منابع دست‌اول.
اکیداً و بر اساس تجارب صدها ساعت مشاوره و  گفتگو با ناباوران که علیرغم ناامیدی زیاد از شک و شبهات تمام‌نشدنی نجات پیدا کردند عرض می‌کنم: اگر دیگرانی که ذهنشان درگیر شک و شبهات بی‌پایان شده نیز مانند ناباورنی که با ایشان مشاوره داشتم، در قدم اول، فقط از شبهه‌پراکنان در قالب کلیپ، کتاب و غیره فاصله بگیرند و دیگر به صفحات ایشان سرک نکشند بعد از مدتی بدون اینکه نیاز باشد هیچ کار دیگری انجام دهند خودشان به تجربه خواهند دید به‌تدریج ذهنشان از آشفتگی شدید رها شده و آن‌جاست که با تعجب متوجه خواهند شد در چه مسیر مضحک و البته بسیار خطرناک که هیچ معنایی جز توهین به شعور و بازی با سرنوشت خویش ندارد افتاده بودند!
همین فاصله از ناباوران به تنهایی به ایشان کمک می‌کند تا بتوانند شبهات ایجاد شده را از روی آرامش و یکی‌یکی و اساسی برطرف نمایند و به‌کلی از توهمات شدید و گردابی که در آن گرفتار شده بودند خارج شوند و بعد از مدت‌ها نفس راحتی بکشند.
به‌عنوان نمونه این افراد اگر فقط سواد خواندن و نوشتن داشته باشند و  در مورد شبهات ناباوران که با مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریاتی مانند تکامل و بیگ بنگ دچارش شده بودند به کتاب یا منبعی که متن اصلی این فرضیات و نظریات در آن ذکر شده مراجعه کنند خودشان به‌سادگی متوجه می‌شوند گرفتن نتایج ملحدانه‌ی ناباوران از این فرضیات و نظریات، هرگز در متن خود آن‌ها وجود ندارد و حتی خود فرضیه‌پردازان و نظریه‌پردازان آن‌ها نیز هیچ نتیجه‌ی الحادی و کفرآمیز از آن‌ها نگرفته‌اند بلکه ایشان نیز صرفاً مانند هر دانشمند دیگر فرضیه یا تئوری شخصی خود را نسبت به پدیده‌های طبیعی مطرح نمودند تا جایی که افرادی مانند چالز داروین (صاحب فرگشت یا تکامل) هیچ ابایی که از اینکه تصریح کند باید دیگران وی را به‌عنوان یک خداباور بشناسند ندارد و حتی از گفتن اینکه پدربزرگش خداناباوران را احمق خطاب کرده است نیز خودداری نمی‌کند که من با ذکر منبع در قسمت‌های آینده‌ی همین مجموعه نوشتار به آن خواهم پرداخت.
البته با تأسف عرض می‌کنم این‌جانب هر چه به برخی مخاطبان که خوشبختانه تعدادشان بسیار اندک است توصیه می‌کنم که برای نجات از شک و شبهات تل انبار شده در ذهنشان توسط ناباوران، باید قدم بسیار ضروری اول که قطع ارتباط با آن‌هاست را بردارند اما این افراد به دلیل گرفتار شدن به وسواس شدید ذهنی به این کار که خودشان هم می‌گویند اشتباه است و باعث رنج فراوانی برایشان شده با آوردن بهانه‌های گوناگون ادامه می‌دهند.
بنابراین بر خود لازم می‌دانم خطاب به این افراد تکرار کنم که خودتان بارها به این‌جانب می‌گویید رسیدن به وضع کابوس‌وار فعلی شما، همه از یک اشتباه آغاز شده است و آن اشتباه این بوده است که بدون داشتن شرایط و اطلاعات کافی ذهن خود را به رایگان مورد تهاجم و بمب باران پی‌درپی شبهات ناباوران قرار دادید به‌طوری‌که حتی نسبت به چیزی که با چشم خود می‌بینید نیز دچار شک شده‌اید و اجازه نمی‌دهید عقل‌تان در اموری که کودکان نیز به‌راحتی درست و غلط بودن آن را تشخیص می‌دهند قضاوتی روشن و بدون ابهام و تردید داشته باشد؛ پس کمی با خود خلوت کنید که چرا حاضر نیستید از این اشتباه که آرامش را از شما گرفته است دست بردارید؟؟
 اگر افراد فوق به امثال این‌جانب مراجعه نکرده بودند، چه بسا ناباوران می‌توانستند با یک تلاش ساده آن‌ها را مانند خودشان به سمت الحاد و کفر هل دهند به‌طوری‌که نگارنده هرازگاهی که به وبلاگ و دیگر صفحات مجازی خویش سر می‌زنم ناگهان با پیام‌های سراسر اضطراب این قربانیان کم‌تجربه (که برخی دارای سن و سطح سواد بالایی نیز هستند) مواجه می‌شوم که به طرز آشکاری احساس می‌کنم گویا کلمه به کلمه‌ی پیام‌های ایشان در حال جیغ زدن و ناله کردن و درخواست کمک و نجات هستند.
 
 از نتایج ارتباط با ناباوران برای افراد فاقد شرایط کافی: بی‌اعتقادی تدریجی به خدا و هر حقیقت دیگر
برخی افراد که در بالا به خصوصیات ایشان اشاره کردم  بعد از مدتی ارتباط مداوم با صفحات ناباوران به‌یک‌باره متوجه می‌شوند چه بلایی سرشان آمده است و با حیرت به من می‌گویند ناگهان فهمیده‌‌اند که (به دلیل ابتلا به نسبی‌گرایی مطلق) دیگر به خدا باوری مانند گذشته ندارند و برخی نیز تا جایی پیش می‌روند که متوجه می‌شوند  نه‌فقط به خدا بلکه به هیچ‌چیز دیگر حتی امور قابل درک با حواس ۵ گانه باور ندارند و خیال می‌کنند که خودشان و جهان هستی همه خواب‌ و توهم است.
 
 راه‌حل اساسی خارج شدن از گرداب شک و شبهات بی‌پایان
خوشبختانه ازآنجایی‌که اساس شبهات ناباوران از تار عنکبوت هم سست‌تر است و ادعاهای ایشان ریشه در هیچ حقیقتی ندارد، این افراد بعد از مدت بسیار کوتاهی که کتاب نگارنده را مطالعه و راه‌حل آن را تجربه می‌کنند مانند مخاطبان محترم دیگر، با شادی فراوان به من خبر می‌دهند که نه‌فقط از شک و شبهه نسبت به اصل وجود خدا رها و آزاد شده‌اند بلکه یقین به طراح جهان را نیز با گوشت و پوست خود تجربه نموده‌اند به‌طوری‌که دیگر شبهات ناباوران برای ایشان تبدیل به زنگ تفریح شده است.
البته من نیز به ایشان در کتاب خویش توصیه کرده‌ام تا زمانی که باورهای ایشان تثبیت نشده است و به قوام و ثبات دائم نرسیده است، همچنان از ارتباط با ناباوران و تصمیم بر اینکه ایشان را مانند خود هدایت کنند خودداری نمایند زیرا رسیدن به مرحله‌ی پاسخ به شبهات ناباوران و شناخت مغالطات ایشان، نیازمند شرایط ویژه‌ای است که آن شرایط را نیز در کتاب مذکور آورده‌ام و برخی که موفق شدند به کتاب نگارنده از شک خارج شوند به دلیل عدم عمل به همین توصیه‌ی مهم دوباره باورهای ایشان متزلزل شده است که خوشبختانه به محض اینکه فاصله خود را با ناباوران حفظ کردند به مطلوب رسیدند.
هر بار که پیامی از مخاطبان محترمی که موفق شدند با کتاب نگارنده از توقف در گرداب بزرگ شک خارج شوند به من می‌رسد، این‌جانب از خوشحالی این افراد که به خدای مهربان بازگشتند و از زندگی مملو از کابوس و شک آزاد شدند، شاد می‌شوم و البته در قدم اول از خداوند و سپس از این افراد که آزادگی خود را فدای خیالات و توهمات واهی و امور ابطال‌پذیر و خود نقض کن نکردند قدردانی می‌کنم.
اما متأسفانه همان‌طور که عرض کردم برخی افراد، به دلایل مختلف ازجمله پریشانی شدید ذهنی بااینکه خودشان اذعان می‌کنند با هر ارتباط با ناباوران شک و شبهات ایشان بیشتر شده و رنج‌های ایشان عمیق‌تر می‌گردد اما علیرغم توصیه‌ی مکرر این‌جانب به ترک این کار غیرحرفه‌ای و اشتباه که برایشان تبدیل به اعتیاد شده است موفق نمی‌شوند که حداقل به‌عنوان قدم اول، ارتباطشان را با ناباوران قطع کنند و بی‌جهت ذهنشان را درگیر شک و شبهات جدید نکنند تا مثل دیگر مخاطبان بعد از مدتی ذهنشان آرام بگیرد و بتوانند کتاب نگارند را عملاً تجربه کنند و با رهایی دائم از شک و شبهات بی‌پایان، زندگی خود را از رنج به شادی و از کابوس به آرامش و امنیت برسانند که البته درنهایت، این افراد وقتی از زندگی کابوس‌وار و خالی از شادی واقعی به تنگ می‌آیند، خودشان به‌ناچار می‌فهمند که نباید بیش از این در برداشتن قدم اول که قطع ارتباط با ناباوران است و سپس قدم دوم که انجام راه‌حل مطرح شده در کتاب مذکور است، تعلل و امروز و فردا کنند.
 
 
 
 منم مثل شما تو صفحم به سؤال همینا جواب میدم. بعضیاشون اصلاً متوجه حرفام نمیشن. زیادی باید براشون توضیح بدی. خودم قبلا وسواس فکری داشتم که همین منو انداخت تو شک اما اینا دیگه به همه چیز وسواس و شک دارند. پاسخاشون ربطی به سؤالت نداره! میای یک شبهشونو حل کنی میرن تو صد تا شبهه با ربط و بی ربط دیگه. من با اینا از نزدیک حرف زدم ذهنشون خیلی درگیره. حرفای معمولیتم متوجه نمیشن. چه کار باید کرد؟! بعضی وقتا فکر میکنم اینا کسانی هستند که خدا گفته قابل هدایت نیستند.
 
 
جهت مشاهده‌ی پاسخ و ادامه‌ی مطلب که قسمت دوازدهم «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» نیز می‌باشد، «کلیک» کنید.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی