تهیه و تنظیم: نویسندهی کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه
وابسته به: کانال اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه
شما در حال مطالعهی مجموعه نوشتار«درمان شک به خدا برای وسواسیها» قسمت دوازدهم میباشید؛ پیشنهاد میکنم برای رسیدن به نتیجهی بهتر، این مجموعه نوشتار را از قسمت اول به ترتیب مطالعه نمایید. در پایان هر قسمت با کلیک بر لینک ارائه شده میتوانید قسمت بعدی این مجموعه را مطالعه نمایید.
برای اینکه مطالب به کسانی که دچار وسواس ذهنی هستند بهتر منتقل شود، نکات مهم، تکرار شدهاند.










سؤال در مورد مجموعه نوشتار «درمان شک به خدا برای وسواسیها».




من نیز قبول دارم که «خوابیده را میشود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده نه!» ولی چون ما از باطن مراجعهکنندگان خود خبر نداریم تا بتوانیم مطمئن شویم چه کسی واقعاً دچار خواب غفلت شده و چه کسی خودش را به خواب زده و قابل هدایت نیست، بنابراین عقل حکم میکند که این افراد را بدون علم (و یقین) قضاوت نکنیم، بلکه با شرح صدر با ایشان مواجه شویم و جز با زبان احترام با چنین افرادی سخن نگوییم و تمام تمرکز خود را بر آوردن دلایل و شواهد روشن و ارجاع به منابع معتبر به بهترین شکل ممکن قرار دهیم تا حقیقت کاملاًً واضح شود، بعد از این است که دیگر خودشان بهتر از ما میدانند آیا انسانی آزاده و فاقد تعصب و تحجر در پذیرش حقیقت هستند یا خیر!
فراموش نکنیم طبق نصوص، ما مأمور به هدایت هیچ کس نیستیم بلکه فقط آفریدگار جهان است که آگاه از ضمیر مخلوقات خویش است و او بهتر از ما میداند چه کسی شایستهی هدایت است و چه کسی به خاطر نیت و عملکرد ناپسند خود، قابلیت هدایت را از دست داده است، پس تردیدی نیست که ما فقط موظف هستیم اسبابی که قابلیت هدایت را از ایشان میگیرد (مانند لجاجت، ناآگاهی و غیره) را شناسایی کنیم و با شواهد و دلایل عقلی و علمی به جنگ شک و شبهات و ناآگاهی برویم و بدانیم نتیجهی این تلاش هرگز به دست ما نیست و بستگی به خواست طرف مقابل دارد که آیا میخواهد در مسیر هدایت قدم بردارد یا خیر؟

یکی از موانع که موجب میشود ناباوران از قابلیت هدایت باز بمانند، مبتلا شدن به «نسبیگرایی مطلق» است و برخی از ایشان حتی نمیدانند که چنین پیشفرضی مانند ویروس توسط ناباوران پراکنده میشود و آنها مدتهاست به «نسبیگرایی مطلق» که دشمن یقین و حقیقت است مبتلا شدهاند!
من قصد دارم در پاسخ به سؤال شما در خصوص این پیشفرض که از قضا «خود نقض کن» نیز هست، مطالبی را عرض کنم و قبل از آن از شما و دیگر مخاطبانی که این گفتگو را مطالعه میکنند دعوت مینمایم جهت اطلاع از شرایط ضروری مناظره، پرسش و پاسخ و گفتگو با ناباوران (که حداقل آن این است که خود فرد، یقین مستدل به وجود خدا و دیگر باورهای سرنوشتساز را قبلاً کسب کرده باشد) رجوع کنید به کتاب نگارنده با نام اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه.

خوشبختانه من با برخی از افرادی که دچار شک و وسواس شدید ذهنی شدهاند و شما به آنها اشاره نمودید گفتگو داشتهام و هماکنون نیز مشغول مشاوره هستم.
نگارنده علاوه بر پاسخ به شبهاتی که مطرح میکنند، از ایشان میخواهم بگویند چه شد که دچار شک و شبهات بیپایان و وسوسهی ذهنی نسبت به خدا و دین شدند و قبل از شک در چه وضعیتی بودند و بعد از شک به چه گرفتاریهایی مبتلا شدند؟
درخواست اصلی این افراد این است که من فقط به ایشان کمک کنم تا به وضعی که قبل از شک داشتند برگردند و اینجانب نیز به ایشان عرض میکنم که اگر به راهحلهای ارائه شده با دقت توجه نموده و عمل کنند ایشان نیز مانند دیگر مخاطبان حتماً به خواستهی خود بلکه به وضعی بسیار بهتر و شادتر از قبل خواهند رسید.
اگر شما قسمت قبلی یعنی قسمت یازدهم مجموعهی «درمان شک به خدا برای وسواسیها» را مطالعه کرده باشید بهراحتی متوجه خواهید شد که چرا چنین افرادی به همهچیز حتی وجود خودشان شک میکنند و به وسواس شدید ذهنی مبتلا میشوند.
این افراد به من میگویند که بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی وارد صفحات ناباوران شدند و ناباوران نیز مرحلهبهمرحله ایشان را دچار شک و شبهات نموده و درنهایت مبتلا به نسبیگرایی مطلق نمودند و درنتیجه به همهچیز حتی امور مادی محسوس نیز شک پیدا کردند بهطوریکه به قول خودشان به قدری ریزبینیهای غیرخردمندانه و دامنهی و شک و شبهات ایشان گسترده شده که حتی اگر با چشمان خود معجزه هم ببینند باز شکشان برطرف نخواهد شد!
خوشبختانه اگر این افراد در قدم اول از ناباوران فاصله بگیرند و دیگر اجازه ندهند که ذهنشان سیبل شبهات جدید و پیدرپی ایشان قرار گیرد، همین قطع ارتباط بهتنهایی کمک میکند که ذهنشان آرامگرفته و سپس تمریناتی (که از قسمت چهاردهم به بعد همین نوشتار خواهم آورد) را برای رفع شک و وسوسهی شدید ذهنی خود انجام دهند تا آرامش ذهنی ایشان به ثبات برسد.
در قدم دوم من از ایشان میخواهم که با تمرکز خوبی که به دست آوردهاند، راهحل مطرح شده در کتاب نگارنده را تجربه کنند، راهحلی که با تکیه بر شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه به ایشان کمک میکند تا با داشتن احاطهی کافی، باور مستدل به وجود خدا را با همهی وجود تجربه کنند و بدینوسیله، ریشهی شک و شبهات را یکبار و برای همیشه از اعماق ذهن خود ریشهکن نمایند.
در قدم سوم نیز تا زمانی که نهال نورس یقین در ایشان به اندازهی کافی ریشه بدواند و قوام بگیرد و همچنین سایر شرایطی که در کتاب آوردهام را کسب کنند، لازم است کماکان از ارتباط با ناباوران (در قالب کلیپ، صفحه، کانال، ارتباط مستقیم در دانشگاه و غیره) خودداری نمایند.
با طی این سه قدم خودشان به تجربه خواهند دید که تمام شبهات ناباوران از اول تاریخ تا روز قیامت، برای آنها تبدیل به زنگ تفریح خواهد شد و به قول دکتر سید حسن حسینی، استاد دانشگاه، پژوهشگر، نویسنده، مترجم و شاعر:
اگر یک مؤمن واقعی و باسواد باشی، خواندن کتابهای ماتریالیستی میتواند گوشهای از تفریحات سالم تو باشد!

اما اجازه دهید از فرصت استفاده نموده و با توجه به محدودیت زمان، بخشی از تجربهی مشاورهی خویش با این افراد را توضیح دهم:
تعدادی از این افراد مانند هر انسان دارای عقل و وجدان، قبل از اینکه دچار شک و وسوسهی شدید ذهنی شوند تاجاییکه دیگر ندانند چه چیز درست و چه چیز غلط است و درنهایت حتی به وجود خودشان نیز شک کنند، کسانی بودند که ذهنشان نسبت به خدا، جهان و اینکه موجودات چگونه به وجود آمدهاند، بسیار کنجکاو بوده و سؤالات به حق زیادی داشتند که مشتاق بودند جواب هرکدام را با اطمینان بدانند.
این افراد اگر بهجای رفتن به صفحات ناباوران، با راهحل میانبر (که مخاطبان زیادی با مطالعهی کتاب نگارنده آن را طی کردهاند) کنجکاوی به حق خود را بهصورت صحیح و خردمندانه ارضا میکردند، قطعاً در مدت کوتاهی میتوانستند به تک تک سؤالات و شبهات ذهنی خود پاسخ اساسی بدهند و آرامش خاطر پایدار و یقین مستدل به وجود خدا که دیگر هیچ شک و شبههای توان ایجاد ذرهای خدشه در آن ندارد را تجربه نمایند.
اما مع الاسف این افراد، ذهن کنجکاو خود را (همانطور که در قسمت قبلی گذشت) بدون داشتن شرایط و اطلاعات کافی، رایگان به دست شبهه پراکنان سپردند و در نتیجه نهتنها به پاسخ مطمئن سؤالات بهحق خود در مورد خدا و جهان نرسیدند بلکه ناباوران موفق شدند با مبتلا کردن ایشان به ویروس نسبیگرایی مطلق، آنها را نسبت به همهچیز حتی آنچه با چشم خود میبینند و در دوران کودکی به آن شک نداشتند، دچار شک و شبهه کنند و به ایشان بقبولانند که هیچ پاسخ قطعی برای هیچکدام از سؤالات به حق ایشان وجود ندارد، درنتیجه این افراد را (که برخی ذهنی کنجکاوتر از عموم مردم دارند و حقیقتاً تشنهی دانستن و کسب اطمینان و یقین هستند) همواره تشنه پشت درب واقعیات معطل نگهدارند و بهتدریج ایشان را از فردی بسیار کنجکاو، سرزنده، پرانرژی و شاد، به افرادی بیتفاوت نسبت به علوم، افسرده، بیحال و غمگین مانند خود تبدیل نمایند.
متأسفانه برخی از این افراد به اینجانب اطلاع دادند که وابستگانشان از آنها میپرسند چطور شده که علیرغم هوش و نشاط و کنجکاوی، بعد از ارتباط با ناباوران تبدیل به افرادی افسرده و بیتفاوت و دیرفهم شدهاند و حتی کودکان اقوام نیز متوجه افول ایشان شدهاند.
برای اینکه بهصورت محسوستر منظورم را متوجه شوید در آینده سعی میکنم متن مشاوره و پرسش و پاسخ خود با یکی از این افراد که او نیز ذهنی بسیار کنجکاو نسبت به خدا و جهان اطراف خود دارد را بیاورم.
این مخاطب محترم نیز خودش اذعان نمود بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی بهاشتباه وارد کانال ناباوران شده و خیال میکرده که شنیدن حرف ها و فیلمهای ناباوران برای بازگشت و هدایت وی به سمت خدا مهم، حیاتی و تاثیر گذار است (!) اما برعکس شک و شبهاتش بیشتر شده و به ندانم گرایی و حتی خداناباوری کشیده شده است و متأسفانه به علت این اشتباه غیرحرفهای به همان آسیبهای تلخی که اشاره کردم ازجمله دیرفهمی، استرس و وسواس شدید ذهنی مبتلا و در عرض مدتی کوتاه دچار کابوس و کاهش وزن و دیگر معضلات تلخ شده است.
با مطالعهی متن مشاورهی اینجانب با او و امثال او بهتر متوجه خواهید شد که چطور این افراد که برخی اطلاعات متعارف نیز ندارند و برخی مشغول کار در مغازه و بازار هستند، دچار انواع شبهات واهی شده است؛ شبهاتی که با خیالپردازیهای کاملاً بیاساس و با مصادره به مطلوبِ فرضیهها و نظریههایی نظیر تکامل و بیگ بنگ به جای اینکه به رشد علمی و معرفتی این افراد کمک کند ذهن ایشان را تبدیل به انباری از شبهات حل نشده و آزاردهنده نموده است.

این افراد وقتی ذهنشان به حد انفجار میرسد و زندگیشان تبدیل به کابوس میگردد، به امثال اینجانب مراجعه میکنند و با اصرارهای غلیظ و مکرر درخواست کمک فوری مینمایند.
آنها برای اینکه از شر شبهات و توهمات بیحسابوکتاب ذهنیشان خلاص شوند، تمام شبهات تل انبار شده در ذهنشان را برای اینکه من به تک تک آنها پاسخ دهم و خیالشان راحت شود، به صورت درد دل با من در میان میگذارند.
بهعنوان نمونه یکی از این افراد تا امروز بیش از ۳۰۰ ایمیلِ بعضاً طولانی برای اینجانب ارسال کرده است، درحالیکه من در همان ایمیلهای اول که در جریان شبهات تکراری و غالباً خالی از هرگونه ارزش علمی وی قرار گرفتم، به او اطمینان دادم که خیالش کاملاً راحت باشد چون بر اساس تجربه با افرادی همچون او، راهحل مشکلاتش برایم کاملاً روشن شده است و سپس ضمن ارسال پاسخ برخی شبهات، از وی خواستم در قدم اول ارتباط خود با کلیپ و صفحات ناباوران را قطع کند و دیگر اقدام به کپی-پیست و ارسال شبهات بیپایان ایشان برای من نکند تا من در کمترین زمان ممکن به وی کمک کنم برای همیشه از شک و شبهات آسوده خاطر شده و از وضعی که دچارش گشته (کابوس، کاهش وزن و غیره) رها گردد.
اما این فرد طی بیش از 7 ماه ضمن ادامهی ارتباط مذکور، به ارسال شبهات ایشان مرتب ادامه داد؛ بااینکه من نیز مکرر از وی خواستم چنین کاری نکند اما وی مرتب با عذرخواهی میگفت ذهنش از فشار این شبهات بسیار ناراحت و اذیت است و به ناچار میخواهد هر چه در ذهن دارد را با من در میان بگذارد تا مبادا شبههای باقی بماند و من به آن پاسخ ندهم و به همین دلیل خیالش آنطور که میخواهد کاملاً راحت نشود!

این فرد که تا به امروز چیزی نزدیک به صدها صفحه که جمعاً یک کتاب قطور میشود، از شبهات ناباورن اعم از فیلم و متن و عکس را برایم ارسال نموده است در توضیحات خود بیان داشت این شبهات کارش را بهجایی رسانده که با دیدن میمون (که به القای ناباوران تداعیکنندهی اجداد اوست) و حتی مشاهدهی موز (که غذای مورد علاقهی میمون است) حالش بد میشود.
از طرفی چون ناباوران با مبتلا کردن وی به نسبیگرایی مطلق به او اینگونه القاء کردهاند که هیچ پاسخ قطعی برای هیچ کدام از سؤالات وی وجود ندارد، وی به شدت نسبت به دانستن سؤال شبهات بیپایان خویش حریصتر شده است خصوصاً که با مطالعهی مطالب کانال اینجانب میداند من یقین مستدل به وجود خدا را تجربه کردهام و هیچ شک و شبههای نسبت به اصل وجود خدا و دیگر باورهای مهم و سرنوشتساز ندارم و پاسخ شبهات وی را بارها و بارها به دیگران با ذکر اسناد علمی معتبر دادهام، بنابراین فرصت را غنیمت شمرده و با جدیت از من میخواهد تمام شبهات او بلکه شبهات و نظرات بیشمار همهی انسانهای کرهی زمین -چه خداباور و چه خداباور- در موضوع تکامل و بیگ بنگ و غیره و هر شبههای که به ذهن خودش میرسد را با هم بررسی کنیم و من به تکتک آنها پاسخ دهم!

به بخشی از متن وی در همین خصوص توجه کنید:

اصرار این فرد بر ادامهی ارتباط با ناباوران و ورود به حواشی بیپایان، بهجای طی نمودن راهحل اساسی (که منجر به خشکاندن ریشهی شک و شبهات از اعماق ذهنش میشود و من در کتاب خویش این راهحل کاملاً مجرب را آوردهام)، در حالی است که خود او هم بهخوبی میداند، فقط در مورد فرضیات و نظریاتی چون تکامل و بیگ بنگ از روزی که مطرح شدهاند، هرروز و هر ساعت، افراد گوناگون -چه خداباور و چه خداناباور- در سراسر جهان، مشغول بیان نظرات و برداشتهای شخصی و بعضاً کاملاً متناقض خود از آنها هستند و ناباوران نیز -از عوام آنها گرفته تا دیگران- مرتب در حال مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریات علمی و اختراع انواع شک و شبهه نسبت به آنها میباشند، بهطوریکه اگر اینجانب به همراه این فرد بلکه با همراهی دیگر مخاطبان، همهی زندگی و کارهایمان را بهطور کامل رها کنیم و تا آخر عمر ۲۴ ساعته و شبانهروزی فقط به ثبت و ضبط و بررسی نظرات و شبهات دیگران در موضوع تکامل (چه رسد به فرضیات و نظریات و شبهات فراوان دیگر) مشغول شویم، بازهم نظرات و شبهات جدیدِ بسیاری باقی خواهد ماند که بررسی هرکدامشان خصوصاً برای افراد فاقد اطلاعات کافی، نیازمند تحقیق و مداقّهی جدید و زمانبر است.
نکتهی قابلتأمل دیگر این است که این فرد همزمان با درخواست فوق (بررسی همهی نظرات ناباوران و ... در جهان) بارها با اصرار از اینجانب خواسته به خاطر رنج زیادی که در حال تحمل آن است من راه حلی را به وی نشان دهم که در زمان بسیار کوتاه (حداکثر چند هفته) برای همیشه از شک و شبهه نسبت به خدا رها شود، همان راهحلی که من و جمع قابلتوجهی از اهل تحقیق و حتی ناباوران را در کمتر از چند هفته به یقین مستدل نسبت به وجود خدا رسانده و باعث شده است شبهات منکران برای ما تبدیل به زنگ تفریح شود، اما وی به دلیل وسواس شدید ذهنی و دلایل دیگر از طی نمودن این راه حل بسیار آسان و کوتاه مدت، که در کتاب خویش آن را توضیح دادهام سرباز میزند.
در همین خصوص به بخش دیگری از خواستهی این فرد توجه کنید:

بینیاز از توضیح بیشتر است این افراد (که بهعنوان نمونه به پیام یکی از ایشان اشاره کردم) به دلیل وسوسهی شدید ذهنی( که یکی از نتایج مبتلا شدن به نسبیگرایی مطلقِ ناباوران است)، درخواست متناقضی را از من دارند به این صورت که از طرفی میخواهند در عرض مدت کوتاهی (چند روز یا چند هفته) حتماً از شک ویرانکنندهی زندگی و اعصاب خود برای همیشه نجات پیدا کنند و ذهنشان آزاد و رها شود اما از طرف دیگر میخواهند به حواشی و تکتک شبهات بیپایانی ایشان که غالباً فاقد ارزش علمی و منطقی هستند و حتی ارزش اعتنا نیز ندارند پاسخ دهم! شبهاتی که به قول خودشان ناباوران با چاشنی تحقیر و توهین، ذهن و قوهی خیال ایشان را درگیر آنها نمودهاند؛ درحالیکه خودشان هم میدانند اگر ما چندین برابر عمر طبیعی یک انسان را هم داشته باشیم، باز برای بررسی شبهات مدنظر ایشان کفاف نمیکند و خصوصاً چون این افراد به وسواس شدید ذهنی نیز مبتلا شدهاند، وارد شدن به این حواشی و افتادن به دنبال توپی که ناباوران برای منحرف کردن ذهن ایشان از راه حل میانبر مقابل آنها انداختهاند، جز افزایش سردرگمی، استرش، شک و شبهات و هدر رفتن عمر، چیزی به ایشان اضافه نخواهد کرد.
اگر این افراد حداقل خودشان متوجه تناقضی که در خواستهشان وجود دارد بشوند آن زمان عزمشان جزم شده و در قدم اول ارتباط خود با ناباوران را قطع میکنند تا از سرازیر شدن سیل شبهات بیپایان دیگر به ذهن خود جلوگیری نمایند و سپس راهحل روشن و کاملاً مجربی و میانبری که در کتاب نگارنده جهت خشکاندن ریشهی تمام شک و شبهات ناباوران وجود دارد را به کار میبندند تا ایشان نیز در مدت کوتاهی به بیش ازآنچه آرزویش را دارند برسند.

اما در ادامه فرد مذکور یک قدم جلوتر آمده و آب پاکی را روی دست من ریخته و میگوید: حتی اگر من (نگارنده) بتوانم به تمام شبهات بیپایان او جواب قانعکننده نیز بدهم بلکه بالاتر حتی اگر خود بزرگان خداناباور مانند ریچارد داوکنیز دست از لجاجت در پذیرش بدیهیات بردارند و قبول کنند که خدا و جود دارد و اعتراف کنند که تا آن زمان عمداً حقیقت را نمیگفتند (یعنی از اول هم میدانستند خدا وجود دارد) باز وی با خودش میگوید از کجا معلوم که الآن اشتباه نمیکنند؟
همانطور که ملاحظه میکنید این نوع نگاه و رها نشدن از شک درهرحال، نتیجهی ابتلا به نسبیگرایی مطلق است که ناباوران ایشان را در این تله انداختهاند تا اجازهی رسیدن به حقیقت و اطمینان را از ایشان سلب کنند درحالیکه اگر این فرد بهجای اینکه بیش از ۷ ماه به ارسال شبهات ناباوران و ذهنیات خودش ادامه دهد، فقط یکبار به توصیهی بارها تکرار شدهی اینجانب به وی جهت مطالعهی کتاب نگارنده توجه میکرد، خودش از باطل بودن نسبیگرایی مطلق (که در کتاب مفصل و با زبان ساده توضیح دادهام) مطمئن میشد و از این دور باطل و خفهکننده که ارادهی آزاد را از انسان سلب میکند نجات پیدا میکرد.
به همین دلیل است که من بارها هشدار دادهام که ارتباط با ناباوران هر فردی با هر سن و سطح سواد (حتی کسانی که فقط سواد خواندن هستند) را در صورت ادامهی ارتباط با ایشان در قالب کلیپ، کتاب و صفحات مجازی، چه بفهمند یا نفهمند دچار نسبیگرایی مطلق میکند که نتیجهی آن شک به همهچیز حتی وجود خودشان خواهد بود و بدتر اینکه تا زمانی که این قاعدهی خلاف عقل و تجربه و خود نقض کن (نسبیگرایی مطلق) را مانند وحی منزل غیرقابلنقض بدانند و از آن دست برندارند تا آخر عمر در شک و رنج ناشی از آن متوقف باقی خواهند ماند.
البته برخی از ایشان که انسانهای آزادهای هستند و بهراستی دوست دارند شادی و راحتی حقیقی را تجربه کنند بالاخره خودشان متوجه میشوند پایبندی به نسبیگرایی مطلق و عدم قطع ارتباط با ناباوران که منجر به اضافه کردن شک روی شک و شبهه روی شبهه میشود کاملاً اشتباه و خطا بوده و عاقبت اصرار بر این روش غیر خردمندانه، چیزی جز چرخیدن دائم به دور خود و نجات پیدا نکردن از شبهات بیپایان نیست، اینجاست که این افراد خود مصمم شده و از این روش غیر خردمندانه دست بر میداند و بهجای ارتباط با ناباوران راهحل مطرح شده در کتاب نگارنده را تجربه میکنند و با رسیدن به اطمینان مستدل و پایدار به آنچه آرزو دارند میرسند و از قید شک و شبهات و وسوسههای ذهنی و ناراحتیهای تمامنشدنی برای همیشه آزاد میشوند.
همانطور که جمع قابلتوجهی از خداناباوران و ندانم گرایان که موفق شدند با راهحل مطرح شده در کتاب نگارنده (که مبتنی بر واقعیات قابل مشاهده با حواس ۵ گانه است بدون اینکه بر امور حدسی و ابطالپذیر تکیه نماید)، از شک به خدا در مدت چند هفته و حتی چند روز نجات پیدا کنند و برخلاف این افراد بالاخره متوجه شدند که روش صحیح جهت رسیدن بهیقین پایدار به وجود خدا، دست برداشتن از پیشفرضهای «خود نقض کن» مانند نسبیگرایی مطلق و در عوض تکیه بر شواهد قطعی قابل درک با حواس ۵ گانه است زیرا روشن است که نتایج حاصل از شبهات، مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریات ابطالپذیر و نتایج امور غیرقطعی،حدسی و متزلزل، مانند خودشان متزلزل هستند و هرگز انسان را به اطمینان خاطر نمیرسانند.
بنابراین اگر شما نیز مانند من با این افراد که دچار وسوسهی شدید ذهنی شدهاند و اصرار دارند مرتب شبهه روی شبهه اضافه کنند مواجه شدید، تردید نکنید که اگر هنوز در وجود ایشان چیزی از آزادگی و انسانیت باقیمانده باشد و افرادی به شدت متعصب، متحجر و دشمن حقیقت نباشند، با عمل به راهحلی که توضیح آن گذشت قطعاً در مسیر صحیح قرار خواهند گرفت و در کمترین زمان ممکن به نتیجهی مطلوب خواهند رسید.

۱- برخی خودشان نیز اذعان دارند چون بهاشتباه و بدون داشتن اطلاعات کافی با ناباوران در قالب کلیپ، کتاب و صفحات مجازی ارتباط برقرار کردهاند، ذهنشان مملو از شک و شبهات شده و در زندگی خود دچار مشکلات جدی گشتهاند؛ پس ایشان باید در قدم اول این ارتباط را قطع نمایند تا با عدم ورود شبهات دیگر به ذهنشان، نسبتاً آرام بگیرند و الا نباید تردید کنند که با ادامهی این اشتباه بر استرس و مشکلات ایشان افزوده خواهد شد.
۲- اگر این افراد دچار وسوسهی شدید ذهنی شدهاند بهطوریکه حتی نمیتوانند راهحلی که برای ریشهکن کردن شک و شبهات ایشان در کتاب نگارنده ذکر شده را با تمرکز و آرامش کافی مطالعه نمایند، لازم است ابتدا تمریناتی جهت درمان وسوسهی ذهنی خویش انجام دهند که من در قسمت چهاردهم به بعد از مجموعهی «درمان شک به خدا برای وسواسیها» (که هماکنون در حال مطالعهی قسمت دوازدهم آن را هستید)، بهتفصیل روش انجام این تمرینات را توضیح خواهم داد.
۳- با توجه به توضیحاتی که از نظرتان گذشت اگر این افراد ابتدا متوجه شوند «نسبیگرایی مطلق» ادعایی خودنقض کن و غیرخردمندانه است که اجازه نمیدهد به هیچچیز چه مادی و چه غیرمادی باور و یقین پیدا کنند، مسلماً از آن دست بر خواهند داشت و در این صورت همانطور که خودشان از امثال من میخواهند، ریشهی شک و شبهات ایشان خشکانیده خواهد شد درحالیکه همین افراد روزی به دلیل ابتلا به «نسبیگرایی مطلق» به اینجانب میگفتند با دیدن معجزه هم از شک خارج نمیشوند.
آن زمان است که با شواهد قابل درک بهوسیلهی حواس 5 گانه، مطمئن خواهند شد که خلق موجودات و طراحی فوقالعاده هوشمندانهی تکتک آنها ازجمله وجود خودشان، مسلماً یک معجزهی آشکار و غیرقابلانکار است و احدی جز خداوند، قادر بر انجام چنین معجزهای نیست بهطوریکه هر بار چهرهی سراسر قرینهی خود را در آیینه میبینند با اطمینانِ مستدل میدانند که در حال تماشای یکی از معجزات الهی هستند؛ معجزهای که همهی دانشمندان و غیر دانشمندان اذعان دارند احدی جز خدا، قادر به انجام آن نمیباشد؛ روشن است باوری که بر اساس شواهد عینی حاصل شود، بهوسیلهی حدس و گمان و شبهات ناباوران (با مصادره به مطلوب فرضیات و نظریاتی که خود مهر تأییدی بر وجود طراح هوشمند جهان میزنند)، هرگز مخدوش نخواهد شد.
همیشه در مسیر درست موفق باشید.



قبل از اینکه به سؤال شما پاسخ دهم اگر ممکن است بگویید کتاب نگارنده چگونه به شما کمک کرد که شبهات ناباوران در مورد خدا برایتان حل شد و باور شما الآن به خداوند چگونه است و قبلاً چگونه بود؟
(خلاصه پاسخ؛ مطالب داخل پرانتز توضیحات نگارنده است)

من قبلا روی کنجکاور کلیپای زیادی ازشون (ناباوران) دیدم که شبهه انداخت تو ذهنم و اذیتم میکرد و وقتی این کار که بعدا فهمیدم چقدر اشتباه می کردم طول کشید به شک افتادم ولی رفتم دنبال کتاب اثبات خدا ببینم مدافعان طراح هوشمند چی میگن. من از کتابتون به خاطر این خوشم اومد که گفتین راه فوری و عالی برای رسیدن به نتیجه اینکه فقط خودمون فکر کنیم و تقلید از موافق و مخالف رو کنار بذاریم و ذهنمونو از تمام شبهه ها و هرچی که شنیدیم آزاد کنیم و فقط روی چیزی که قطعی هستش و با چشمامون میبینیم یعنی طبیعت تمرکز کنیم نه چیزهایی غیرقطعی مثل تئوری بااینکه تئوری ها هم خودشون دلیل بر وجود خدا هستند اما ممکنه عوض یا رد بشن که این واسمون یقین نمیاره. منم چند بار کتاب رو خودنم و خیالمو راحت کرد و کاملاً از شک و ناراحتی در اومدم. منم مثل اون آقا یا خانم خیلی خیلی شبهه و سوال داشتم و بدجوری وسواسی شده بودم که بازم از شما ممنونم. ضمن اینکه نگفتید آخرش مشکل اون فرد (که ۳۰۰ شبهه ایمیل فرستاده بود) حل شد یا نه. منتظرم قسمت اثبات یگانگی رو هم (به کتاب) اضافه کنین و در مورد دین هنوز خیلی سوال دارم که شما هنوز تو کتابتون (بخش اثبات دین و مذهب خردمندانه را) نیاوردین. اگه زودتر بشه ممنون میشم. خدانگهدار.

جهت مشاهدهی پاسخ و ادامهی مطلب که قسمت سیزدهم «درمان شک به خدا برای وسواسیها» نیز میباشد، «کلیک» کنید.