تهیه و تنظیم: نویسندهی کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه
وابسته به: کانال اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه
شما در حال مطالعهی مجموعه نوشتار«درمان شک به خدا برای وسواسیها» قسمت ششم میباشید؛ پیشنهاد میکنم برای رسیدن به نتیجهی بهتر، این مجموعه نوشتار را از قسمت اول به ترتیب مطالعه نمایید. در پایان هر قسمت با کلیک بر لینک ارائه شده میتوانید قسمت بعدی این مجموعه را مطالعه نمایید.
برای اینکه مطالب به کسانی که دچار وسواس ذهنی هستند بهتر منتقل شود، نکات مهم، تکرار شدهاند.






من منظورتون رو متوجه شدم چون خودم با روش کتابتون به خدا یقین پیدا کردم اما سوالی که دارم اینکه آیا شما هم مثل ماها قبلاً به خدا شک داشتید یا شبهه ای در اصل وجود خدا براتون پیش اومده بود؟


دستۀ اول: کسانی که به وجود خدا باور ندارند:
انکار خدا (خداناباوری، بیخدایی یا آتئیسم؛ به فرانسوی: Athéisme)
این دسته کسانی هستند که به خداوند باور ندارند اگرچه بزرگان آنها مانند ریچارد داوکینز چون دستشان از هر دلیل علمی و عقلی در انکار خدا بهکلی خالی است، بهناچار اعتراف میکنند که احتمال وجود خدا را میدهند (
) اما بههرحال ایشان اسم خود را خداناباور گذاشتهاند.

هر زمان دیدید خداناباوران خصوصاً آنهایی که تازه به این وادی هولناک قدم گذاشتهاند میگویند «حتماً» خدا وجود ندارد تردید نکنید این افراد «حتماً» از سواد و اطلاعات پایینی برخوردار هستند و چیزی را ادعا میکنند که خودشان هم میدانند حقیقت ندارد زیرا ایشان به دلایل غیر مرتبط مثل مواجههی غیرخردمندانه با مشکلات زندگی، عدم علاقه به مدیریت خردمندانهی غرایز، سرمستی از نعمتهای خدا و غیره چنین ادعای غیرعلمی و بهدوراز عقل سلیم و حتی بر خلاف نظر بزرگانشان را مطرح میکنند.
درهرصورت تجربهی صدها ساعت گفتگو و مناظرهی با افراد گوناگون به اینجانب نشان داده است تعداد این افراد که عجولانه میگویند «حتماً» خدا وجود ندارد در میان خداناباوران بسیار انگشتشمار است و اکثر قریب بهاتفاق ایشان، تازه قدم به این وادی هولناک (انکار خدا) گذاشتهاند اما درنهایت خودشان کمکم به تجربه خصوصاً بعد از تحمل ناکامیهای مضاعف در زندگی متوجه میشوند که صرفاً بر اساس حدس و گمانهای واهی به انکار خدا روی آوردهاند و چنین بیاحتیاطی بزرگی را مرتکب شدهاند و مسلماً تا به این بیاحتیاطی که خلاف عقل سلیم است ادامه دهند کماکان مشغول بازی با سرنوشت و زندگی خود هستند.
خوشبختانه وقتی امثال نگارنده نکات فوق را با ناباوران در میان میگذاریم تعداد قابل توجهی از ایشان بیاحتیاطی بزرگ خود را پذیرفته و مسیر خردمندانه را در پیش میگیرند که من در قسمتهای بعدی همین نوشتار متن گفتگوی خود با برخی از این افراد را خواهم آورد.
همانطور که عرض کردم طبق تجربهی اینجانب در گفتگو با آنهایی که ادعا میکنند «حتماً» خدا وجود ندارد، ایشان معمولاً از عوام مردم و افراد بسیار کمسواد، کمتجربه و زودباور هستند که خودشان نیز بعد از چند گفتگو با خداباوران و حتی همفکران خود تازه متوجه میشوند چقدر ادعای ایشان که «حتماً» خدا وجود ندارد نامتعارف و سطحی است و بعدازآن دیگر هرگز ادعای مذکور که نشانهی پایین بودن سطح اطلاعات ایشان است را تکرار نمیکنند و حتی جمعی از ایشان که اطلاعاتشان کمی افزایش پیدا میکند تازه متوجه میشوند که این ادعا را بزرگان خداناباور مانند داوکینز هم نمیتوانند به زبان بیاورند چون دست ایشان نیز مانند خودشان حتی از یک دلیل نصفه و نیمه علمی و عقلی در انکار خدا بهکلی خالی است و درنهایت میفهمند تلاش ایشان جهت مصادره به مطلوب فرضیات و نظریات علمی مانند تکامل و بیگ بنگ برای انکار وجود خدا نیز نهتنها نتیجهی عکس دارد بلکه منجر به گسترش باور به وجود طراح هوشمند جهان (خدا) در بین خداناباوران نیز شده است که من در قسمتهای بعدی با ذکر منبع از مراکز علمی جهان به این حقیقت خواهم پرداخت.
اما در مقابل دست خداباوران از شواهد بیشمار آفرینش، دلایل علمی و عقلی (که توجه به بخشی از آنها برای ایجاد یقین مستدل به وجود خدا کافی است) همیشه پر بوده و خواهد بود.
وقتی منکران خدا اطلاعاتشان افزایش پیدا میکند بهتدریج از انکار خدا، به شک و ندانم گرایی و سپس نسبیگرایی مطلق گرایش پیدا میکنند و مدعی میشوند هر دلیل علمی و عقلی و هر حقیقتی (چه مادی و چه غیرمادی) ممکن است کاملاً اشتباه باشد و برخی نیز درنهایت دیگر از ندای وجدان خود فرار نمیکنند و حقیقتی بدیهی به نام طراح هوشمند جهان (خدا) را میپذیرند تا بیش از این با زندگی و اعصاب و سرنوشت خود بازی نکنند.
دسته دوم، کسانی که به وجود خدا شک دارند:
(ندانمگرایی یا لاادریگری یا اَگنوستیسیزم، Agnosticism)
این افراد میگویند شک دارند آیا خدا وجود دارد یا خیر و برخی در این شک نیز توقف میکنند (!) که بر اهل اطلاع روشن است منظور ایشان از شک، شک علمی و حقیقی نیست بلکه شک عرفی است و در واقع مرادشان این است که نسبت به وجود خدا دچار شبهه شدهاند.
برخی از این افراد علیرغم ادعای ندانم گرایی، در حال تحقیق هستند تا به حقیقت برسند درحالیکه درواقع این افراد باید خود را محقق معرفی کنند نه ندانم گرا.
تعداد قابل توجهی از مراجعهکنندگان به اینجانب از این دسته افراد هستند که گاهی به دلیل کوتاهی در تحقیق و توقف بیشازاندازه در شک غیر علمی و بیاساس، دستیدستی دامنهی تردید خود را از وجود خدا، به در امور قابل درک با حواس ۵ گانه ازجمله وجود خودشان نیز میکشانند و متأسفانه بعد از مدتی به نسبیگرایی مطلق دچار شده و همانطور که گذشت بدون هیچ ابایی میگویند که هر دلیل علمی و عقلی بلکه هر حقیقتی حتی حقایق قابل درک با حواس ۵ گانه میتواند کاملاً اشتباه باشد و روشن است که این ادعا در نقطهی مقابل شعار علمگرایی، خردگرایی و حقیقتطلبی ایشان قرار دارد و همین برای اثبات توخالی بودن شعارهای ایشان کافی است و حداقل ایشان باید از سردادن چنین شعارهایی ساکت باشند چون به قول خودشان ممکن است ادعایشان کاملاً اشتباه باشد.
درهرصورت این افراد اگر در ندانم گرایی خود صادق بوده و خالی از تعصب باشند و بهجای سر دادن شعار خردگرایی و امثال آن که به قول خودشان ممکن است کاملاً اشتباه باشد، سعی کنند راهحلی که در کتاب نگارنده آمده و مبتنی بر شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه است را تجربه کنند، در این صورت ایشان نیز به تجربه خواهند دید مانند سایر همفکران خود و دیگر خداناباوران که به من گزارش دادند مسلماً از شبهات بیپایان خود نسبت به خدا نجات پیدا میکنند.
دسته سوم، کسانی که به خدا باور دارند:
خداباوران، کسانی که به وجود طراح هوشمند جهان باور دارند.
اکثر قریب بهاتفاق خداباوران در دنیا (چه افراد مذهبی اعم از اهل کنیسه، کلیسا، مسجد و حتی مبلغان دینی و چه افرادی که کاری به مذهب ندارند یا حداقل اهل مجالس مذهبی و حضور در کنیسه، کلیسا و مسجد نیستند) جزو این دسته میباشند که به علت بدیهی بودن وجود طراح هوشمند (خدا)، به خداوند باور دارند.
حتی برخی افراد دو دستهی قبلی (یعنی خداناباوران و ندانم گراها ازجمله ریچارد داوکینز) نیز به اعتراف خودشان، قبلاً جزو همین دسته (یعنی خداباوران) بودهاند که به دلیل تفاسیر نادرست شخصی از تعالیم دین و مذهب خدا را که در واقع موجودی غیرمادی است به شکل مادی تصور میکنند.
دلایل دیگر که باعث میشوند کسانی از خداباوری به خداناباوری سوق پیدا کنند فراوان است ازجمله نداشتن تحلیل صحیح از مشکلات زندگی، نگاه تاجرانه و طلبکارانه از خدا، ارتباط با ناباوران بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی و انجام کارهای ناشایست که سبب غبارآلود شدن و تشویش ذهن ایشان در فهم بدیهیات میشود از جمله عواملی است که این افراد را به وادی مخاطرهآمیز شک به خدا میکشاند که خوشبختانه اینجانب شاهد پیامهای گستردهی برخی از ایشان بعد از تجربهی کتاب نگارنده هستم که با چگونه با خوشحالی اطلاع میدهند بالاخره موفق شدهاند بر اساس شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه به شک و شبهات خود نسبت به خدا برای همیشه پایان دهند.
دسته چهارم کسانی که به خدا یقین دارند.
کسانی که به وجود خدا یقین دارند.
یقین به وجود خدا دو گونه است:
الف- یقین غیر مستدل یعنی افراد به وجود خدا یقین دارند اما به جهات گوناگون نمیتوانند دلایل خود را برای دیگران توضیح دهند.
ب- یقین مستدل: این افراد به خداوند باور دارند اما علاوه بر آن خواهان یقین مستدل به وجود خدا نیز هستند و بدین منظور با مشاهدهی دقیقتر طبیعت و ساختار موجودات، در جستجوی شواهد و دلایل غیرقابلانکار بر وجود خالق طبیعت برآمدهاند و خوشبختانه به دلیل بیشمار بودن شواهد، به نتیجهی مطلوب که همان یقین مستدل است نیز رسیدهاند بهطوریکه اگر اهل قلم یا سخنرانی باشند میتوانند دلایل خود را بهصورت نوشته یا سخنرانی به دیگران (عموم مردم، محصلین، دانشجویان و حتی در هماندیشیهای بینالمللی) منتقل نمایند و با اقتدار کامل به شبهات بیپایان خداناباوران، ندانم گرایان و خداباورانی که باوری سطحی به خدا دارند بهصورت علمی و خردمندانه پاسخ اساسی دهند پاسخی که برای تمام مردم آزادهی دنیا با هر باوری قابلقبول و قانعکننده است.
با توجه به مقدمهی فوق عرض میکنم اینجانب جزو دسته سوم (کسانی که به خدا باور سطحی دارند) بودم و همانطور که در کتاب توضیح دادهام از همان کودکی و بالأخص از سن نوجوانی اشتیاق داشتم خودم بدون تقلید از دیگران و فقط بر اساس شواهد قطعی و قابل درک با حواس ۵ گانه (نه امور حدسی و غیرقطعی و ابطالپذیر مانند فرضیه و نظریه) یقین مستدل و خالی از هر گونه ابهام را با همهی وجود تجربه کنم که خوشبختانه به آرزوی خود (بهتر ازآنچه انتظار داشتم) رسیدم و موفق شدم دلایل یقین خود به خدا را در قالب کتاب به دیگران نیز منتقل نمایم بهطوریکه برخی خداناباوران و یا کسانی که مانند شما مخاطب محترم به خدا شک پیدا کرده بودند (چون آنها نیز مانند من فقط بر اساس شواهد موجود در طبیعت کاملاً قانع میشدند) نهتنها از خداناباوری و ندانمگرایی رها شدند بلکه توانستند یقین مستدل به خدا را نیز تجربه نمایند.


از همان ابتدا خانواده و دوستانم نیز کاملاً متوجه شده بودند که بهترین رفیق من طبیعت است و همانطور که در کتاب توضیح دادهام این علاقه بهقدری شدید بود که اگر چند روز از طبیعت فاصله میگرفتم واقعاً دلتنگ میشدم، به خاطر همین چندین سال تقریباً پیوسته در سفر بودم ازجمله دوچرخه سواریها و اسبسواریهای طولانی، فتح برخی قلههای مشهور، تجربهی چندبارهی حضور حیوانات وحشی ازجمله گرگ در اطراف چادر کوه که در مواردی قصد حمله نیز به ما داشتند.
علاقهی من به طبیعت گاهی مرا وادار میکرد نیمهشب درحالیکه خوابم میآمد به پارک بروم و شروع به قدم زدن و دویدن کنم یا در زمستان به دل طبیعت برم بهطوریکه در یک نوبت آنچنان هوا سرد و یخبندان بود که اگر کبریتمان در آنجا روشن نمیشد یخ میزدیم کما اینکه برخی کوهنوردان یخ زدند و جان خودشان را از دست دادند.
بعد از کسب یقین به وجود خدا بر اساس ساختار هوشمندانهی موجودات اینک همان علاقهی من به طبیعت بسیار بیشتر از گذشته شده است و هر بار دیدن موجودات منجر به تقویت علاقهی من به طراح فوقالعاده هوشمند جهان میگردد.
بنابراین تردید ندارم اگر هر کس دیگری هم سعی کند با طبیعت بیشتر انس بگیرد و با دقت بیشتر به ساختار هوشمندانه و هدفمند موجودات نظر کند او نیز بهتدریج یقین به وجود خدا را قطعاً تجربه خواهد کرد و محبت آفریدگارش در قلب او روزافزون خواهد شد و این یقین به او کمک خواهد کرد که با استدلال به خدای خویش خوشبین باشد و تردید نکند که آفریدگار جهان با این قدرت و هوشمندی بینظیر قطعاً فرزانه و حکیم نیز هست و در هر شرایط و حالت بهترین کار ممکن از او صادر میشود.
من به دلیل علاقهی وافر خود به طبیعت، اقدام به تدوین و تولید مجموعه فیلم ۱۴ ثانیه با خدا نمودم که هرروز در کانال بارگذاری میکنم و خودم را مشتری اول و آخر آن در نظر میگیرم و هرکدام را بارها با دقت در جزئیات و با اشتیاق تماشا میکنم و حالم واقعاً خوب میشود.
همانطور که گفتم انس من با طبیعت بهقدری زیاد شد که برخی اوقات که صحنههای خاصّ طبیعت را میدیدم نفسم به شمارش میافتاد و خودم صدای نفسم را میشنیدم؛ بارها چنان از خود بیخود میشدم که بدون برنامهریزی قبلی با لباس داخل دریاچه عمیق یا برکه میپریدم یا در طبیعت بکر بر روی شقایقهای زیبا غلط میزدم و در بین آنها میدویدم.
دیدن طبیعت سوار بر اسبی که چهار نعل میتازد و پریدن دولفینهای زیبا از کنار قایق به سمت آسمان و دیدن همزمان چند شهر مشهور کشور از بالای نوک برخی قلههای معروف، چیزهایی نیست که اگر کسی مانند من آنها را تجربه کند بهراحتی از آنها منصرف شده و دل بکند بهطوریکه اگر فرصت رفتن به طبیعت به خاطر درس و کنکور برایم پیش نمیآمد فوراً وسیلهی نقلیهام را از دوچرخه کوهستان تا موتور، سوار میشدم و به اطراف شهر میرفتم یا حتی داخل شهر کنار چمن مینشستم و صبحانه و غذایم را صرف میکردم یا اگر در خانه بودم دل از گیاهان و درختان زیبای داخل حیاط نمیکندم و مدتها به حرکات مورچهها و پرندگان زیبا خیره میشدم و در فکر فرو میرفتم.
موسیقی مورد علاقهی من چه داخل ماشین، چه در خانه و چه حتی در حال پیادهروی در خیابانهای شلوغ، شنیدن اصوات دل انگیز طبیعت است، به همین دلیل من هزاران افکت صوتی را جمعآوری نمودهام و برخی اوقات در اتاقم حتی پردهها، مملو از عکسهای طبیعت میشد که عکاسی کرده بودم.
با اینکه در یکی از بزرگترین شهرهای کشور متولد شده و در آن زندگی میکنم اما هرگز زندگی تکراری شهری برایم قابل تحمل نبوده و نیست و به همین جهت برایم مهم نبود که با چه کسی به طبیعت بروم بلکه اگر گروه یا یکی از دوستان را خصوصاً برای سفرهای خطرناک پیدا نمیکردم خودم بهتنهایی میرفتم و تا با دیدن طبیعت فوقالعاده زیبا و موجودات آن آرام نمیشدم برنمیگشتم.
این شدت علاقه و سالها بهجای خانه، در دل طبیعت زندگی کردن و دیدن موجودات زیبا و شنیدن موسیقی فوقالعاده دلانگیز طبیعت سبب شد همیشه یک حس کنجکاوی شدید در وجود خدا را در من ایجاد شود تا درنهایت همانطور که گفتم این کنجکاوی منجر به یقین مستدل به وجود طراح طبیعت و جهان شد که بخشی از این تجربه را در کتاب مذکور آوردهام.

با توجه به توضیحاتی که از نظرتان گذشت یکی از مشاورههای من به مخاطبان این است که تا میتوانید وقت بگذارید و مشغول مشاهدهی مستقیم طبیعت یا اگر نشد دیدن فیلمهای مستند و حتی عکسهای طبیعت بشوید و حداقل مجموعه ۱۴ ثانیه با خدا را که در کانال بارگذاری میکنم به همراه من، هرروز تماشا کنید و تردید نداشته باشید که بهتدریج غبار شک و شبهات بیپایان از وجود شما زدوده خواهد شد و شما نیز در نهایت یقین به وجود طراح هوشمند جهان را بدون باقی ماندن کوچکترین تردید تجربه خواهید کرد.
یقینی که در گفتار و رفتار و اخلاق شما و برخورداری از زندگی شاد فردی و اجتماعی کاملاً نمایان خواهد شد بهطوریکه دیگران نیز که از زندگی تکراری روزمره خسته شدهاند از گفتار و رفتار و اخلاق متین و ملایم شما احساس آرامش خواهند کرد. (کافی است تجربه کنید).

دلیل آنچه از نظرتان گذشت نیز روشن است: کسی که واقعاً بخواهد از دیدن طبیعت لذت ببرد خودش به تجربه خواهد فهمید که کوچکترین بداخلاقی خصوصاً با نزدیکان و زیردستان -چه رسد به انکار آفریدگار طبیعت- به وی اجازه نمیدهد از تماشای طبیعت و زندگی در آن حقیقتاً لذت ببرد.
انسانی که دنبال آرامش واقعی و زندگی حقیقتاً شاد است سعی میکند مانند طبیعت -که خداوند آن را به حق و بر اساس صدق آفریده است- صادق باشد و اگر رفتار غیرانسانی -چه بزرگ یا کوچک- از او سر زد صادقانه آن را بپذیرد و اصلاح کند و این صداقت به او کمک میکند تا با دیگران خصوصاً هنگام مشاهدهی طبیعت، صافوصادق باشد و از آفریدگار طبیعت صمیمانه تشکر کند.
به تجربه عرض میکنم و قضاوت درستی آن را به وجدان خواننده واگذار میکنم: کسانی که رفتار و گفتارشان غیرانسانی است و به انکار بدیهیات روی آوردهاند یا نسبت به طراح هوشمند طبیعت -با وجود شواهد بیشمار- دچار شک و شبهات بیپایان و وسوسهی ذهنی شدهاند تا زمانی که به اطمینان و یقین مستدل نرسند بیتردید از زندگی شاد در دل طبیعتی که سراسر آن صادقانه طراحی شده بیبهره خواهند بود و این محرومیت تا زمانی که طراحی فوقالعاده هوشمندانهی طبیعت که مقابل چشمانشان قرار دارد را خود به خودی و شانسی بدانند ادامه خواهد داشت چون این بیصداقتی آشکار با وجدان خود، اجازهی لذت بردن از طبیعت و داشتن زندگی صادقانه در دل آن را نمیدهد.



ایرانیهای داخل و خارج از کشور، غیر ایرانیها چه فارسیزبان و چه غیر آن، با کسانی که میگویند کافر و ملحد هستند، ناباوران (آتئیستها)، ندانم گراها (آگنوستیکها)، افرادی که فقط خدا را قبول دارند اما به پیامبران ایمان ندارند مانند دئیستها، برخی افراد که ضد خدا و دین کتاب نوشتهاند، با مسلمانان از مذاهب گوناگون (وهابی، اهل سنت، شیعه، صوفی، قرآنیون -که فقط متن قرآن را قبول دارند و حدیث را قبول ندارند- و ...)، پیروان ادیان گوناگون، تناسخیها و ...، همچنین با اقشار مختلف از عموم مردم با گرایشهای مختلف سیاسی، ازجمله حامیان حاکمان ادوار مختلف ایران، گفتگو با برخی از تندروهای آمریکایی که حامی رئیس جمهور سابق ایالاتمتحده آمریکا (ترامپ) بودند و با دیگر اقشار از ۱۲ ساله تا بزرگسالی، از تحصیلات پایین تا تحصیلات بالای دینی و دانشگاهی ... و حتی افراد غافلی که مدعی کشف و کرامات بودند.
اعضای تمامی صفحات مجازی اینجانب (که سرجمع حدود ۱۴ هزار عضو هستند)، به دلیل تولیدات ما به سه زبان، از کشورهای گوناگون میباشند و برخی اقشار که در بالا به آنها اشاره کردم عضو این صفحات هستند.
جمعی از اعضای صفحات نگارنده که مصرانه پیگیر مطالب و فیلمهای تولیدی به سه زبان ازجمله مجموعه فیلم۱۴ ثانیه با خدا هستند، از کشورهای غربی با گرایشهای خاص میباشند، مثلاً جوانی آمریکایی (به همراه دوستان گروه خود ازجمله دخترخانمی با گرایش شیطانپرستی)، بارها به من پیام داده است که او و دوستانش هرروز با علاقهی زیاد فیلم ۱۴ ثانیه با خدا را مصرانه و با وفاداری پیگیری میکنند تا جاییکه وقتی یک روز فیلم مذکور را با چند دقیقه تأخیر بارگذاری کردم به من پیام داد که دلتنگ دیدن آن شده است و از من خواست هر چه زودتر آن را بارگذاری کنم.
خوشبختانه گفتگوهای عمیق نگارنده با این افراد خصوصاً در موضوع خداشناسی و همچنین آشنایی با ناباورانی که برخی از ایشان از دوستان صمیمی دوران تحصیل من بودند، تبدیل به تجارب گرانبهایی شده است که به من در تولید محصولات خصوصاً تألیف کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه کمک به سزایی نموده است.
همیشه در مسیر درست موفق باشید.



جهت مشاهدهی پاسخ و ادامهی مطلب که قسمت هفتم «درمان شک به خدا برای وسواسیها» نیز میباشد، «کلیک» کنید.