اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

آموزش کسب یقین به خدا، دین و مذهب خردمندانه حتی برای نونهالان

اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

آموزش کسب یقین به خدا، دین و مذهب خردمندانه حتی برای نونهالان

اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

سلام
خوش آمدید.

مخاطبان محترم
در حال حاضر فعال‌ترین صفحه‌ی ما، در پیام‌رسان «ایتا» می‌باشد:
https://eitaa.com/esbatekhodavand
نشانی ما در سایر پیام‌رسان‌های مشهور داخلی و خارجی:
esbatekhodavand
همیشه در مسیر درست موفق باشید.

آخرین نظرات


 تهیه و تنظیم: نویسنده‌ی کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه 

وابسته به: کانال اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه

 شما در حال مطالعه‌ی مجموعه نوشتار«درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» قسمت سیزدهم می‌باشید؛ پیشنهاد می‌کنم برای رسیدن به نتیجه‌ی بهتر، این مجموعه نوشتار را از قسمت اول به ترتیب مطالعه نمایید. در پایان هر قسمت با کلیک بر لینک ارائه شده می‌توانید قسمت‌ بعدی این مجموعه را مطالعه نمایید.

برای اینکه مطالب به کسانی که دچار وسواس ذهنی هستند بهتر منتقل شود، نکات مهم، تکرار شده‌اند.

 

  چگونگی رفع شک و شبهات یکی از ناباوران توسط کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خرمندانه
  ماجرای عبرت‌انگیز دانش‌آموزی با یک اشتباه، حدود ۳۰۰ ایمیل شبهه در مورد خدا و دین برایم ارسال نمود.
 
 در مورد خدا و دین سوالات زیادی داشتم. آتئیست ها در مورد خدا مثل اون کسی که گفتید ۳۰۰ (ایمیل) شبهه براتون فرستاده بود (کلیک). خیییلی برام شبهه درست کرده بودند که با کتابتون حل شد. ممنون.
 
 بابت خبر خوبی که دادید به شما تبریک می گویم و از خداوند سپاس گزارم.
 قبل از اینکه به سؤال شما پاسخ دهم اگر ممکن است بگویید کتاب نگارنده چگونه به شما کمک کرد که شبهات ناباوران در مورد خدا برایتان حل شد و باور شما الآن به خداوند چگونه است و قبلاً چگونه بود؟
خلاصه‌ی پاسخ این مخاطب در ادامه از نظرتان خواهد گذشت؛ مطالب داخل پرانتز توضیحات نگارنده است.
 
  چگونگی رفع شک و شبهات یکی از ناباوران توسط کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خرمندانه
  من الان بدون هیچ شکی به وجود خداوند کاملاً باور دارم و به یقین رسیدم. من قبل از کتاب شما در موضوع اثبات خدا زیاد خوندم ولی شما ساده و قابل درک توضیح دادین. مدتی ندانم گرا بودم و بعد شکم بیشتر شد. منم مثل آتئیستا نظرم این بود فقط خدا رو زمانی قبول می کنم که کسی بتونه با شواهد مادی برام دلیل بیاره. مثلا اونایی (که) مثل من اصرار دارند واقع بین باشند میگن شما به جای اینکه منو نصیحت کنی بیا و بدن مثلا طاووس رو برای من آنالیز کن و از روی همون ثابت کن چنین چیزی محاله تصادفی و خود به خودی به این شکل دربیاد و حتما نیاز به خدای هوشمند داره.
من قبلا روی کنجکاوی کلیپای زیادی ازشون (ناباوران) دیدم که شبهه انداخت تو ذهنم و اذیتم می‌کرد و وقتی این کار که بعدا فهمیدم چقدر اشتباه می کردم طول کشید به شک افتادم ولی رفتم دنبال کتاب اثبات خدا ببینم مدافعان طراح هوشمند چی میگن. من از کتابتون به خاطر این خوشم اومد که گفتین راه فوری و عالی برای رسیدن به نتیجه اینه که فقط خودمون فکر کنیم و تقلید از موافق و مخالف رو کنار بذاریم و ذهنمونو از تمام شبهه ها و هرچی که شنیدیم آزاد کنیم و فقط روی چیزی که قطعی هستش و با چشمامون می‌بینیم یعنی طبیعت تمرکز کنیم نه چیزهایی غیرقطعی مثل تئوری بااینکه تئوری ها هم خودشون دلیل بر وجود خدا هستند اما ممکنه عوض یا رد بشن که این واسمون یقین نمیاره. منم چند بار کتاب رو خوندم و خیالمو راحت کرد و کاملاً از شک و ناراحتی در اومدم. منم مثل اون آقا یا خانم (که ۳۰۰ شبهه ایمیل فرستاده بود) خیلی خیلی شبهه و سوال داشتم و بدجوری وسواسی شده بودم که بازم از شما ممنونم. ضمن  اینکه نگفتید آخرش مشکل اون فرد حل شد یا نه. منتظرم قسمت اثبات یگانگی رو هم (به کتاب) اضافه کنین و در مورد دین هنوز خیلی سوال دارم که شما هنوز تو کتابتون (بخش اثبات دین و مذهب خردمندانه را) نیاوردین. اگه زودتر بشه ممنون میشم. خدانگهدار.
 
   ماجرای عبرت‌انگیز دانش‌آموزی با یک اشتباه، حدود ۳۰۰ ایمیل شبهه در مورد خدا و دین (و غالباً مربوط به تکامل داروین) برایم ارسال نمود.
 متن اثبات یگانگی خدا به‌طور کامل آماده است که امیدوارم با برنامه‌ریزی بتوانم در اسرع وقت به همراه بخش‌های دیگر به کتاب اضافه کنم.
خوشحالم که بالاخره کنجکاوی از نتیجه‌ی گفتگو با دانش‌آموزی که حدود ۳۰۰ شبهه‌ ایمیل، حاوی صدها صفحه شبهه برایم ارسال کرده است و من در قسمت قبل توضیحاتی در مورد وی دادم (کلیک) برای من این فرصت را به وجود آورد که ماجرای عبرت‌انگیز این دانش‌آموز را با جزئیات بیشتری با مخاطبان در میان بگذارم، زیرا تردید ندارم تجربه‌ی این دانش آموز که ظاهراً مشکل این افراد کمتر مورد بررسی و توجه قرار می گیرد، می‌تواند حاوی تذکری گره‌گشا برای کسانی باشد که بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی ذهنشان را درگیر شبهات ناباوران و تکامل و انواع فرضیه‌ها و نظریه‌های می‌کنند و در نهایت به علت تمان نشدن این مباحث که غالباً تخصصی هستند به وسواس شدید فکری و حتی عملی مبتلا می‌شوند و علیرغم میل باطنی، به حوادث و ناگواری‌های دنباله‌داری که گویی پایانی برایش متصور نیست و ناشی از همین بی‌احتیاطی و سهل‌انگاری است مبتلا شوند؛ حوادث و ناگواری‌هایی که چه‌بسا ازنظر عموم مردم عجیب و باورنکردنی باشد اما برای امثال این‌جانب که سال‌ها با این افراد سروکار داریم و برخی از ایشان جزو دوستان نزدیک و صمیمی من بوده‌اند به امری عادی و البته تأسف‌بار تبدیل شده است.
این تجربه‌ی تلخ که ذهن فرد به دلیل بی‌احتیاطی مذکور دچار شبهات بی‌پایان و سپس وسواس شدید می‌شود مخصوص این دانش‌آموز نیست بلکه من صرفاً به‌عنوان نمونه از وی یاد نمودم که در ادامه بیشتر در این خصوص توضیح خواهم داد و بخشی از متن سخنان وی را نیز خواهم آورد.
اولین پیشنهاد من به تمام کسانی که دچار شک و شبهه نسبت به خدا و دیگر باورهای سرنوشت‌ساز خویش می‌شوند (ازجمله کسانی مانند دانش‌آموز مذکور که دچار وسواس ذهنی شده‌اند) این است که برای رهایی از شک و شبهات خود، بدون اینکه معطل چیز دیگری شوند، کتاب نگارنده را با پرهیز از شتاب زدگی و با تمرکز خوب مطالعه و مراحل عملی آن را تجربه نمایند و مطمئن باشند اگر طبق توضیحات کتاب پیش بروند هم وسواس ذهنی ایشان مدیریت خواهد شد و هم  دیگر هیچ وقت لازم نمی‌بییند خود را غرق نظریه‌ها و فرضیه‌های تمام نشدنی کنند چون دلایل مطرح شده در کتاب نگارنده متکی به شواهد قابل درک با حواس ۵ گانۀ خودشان است و به تجربه ثابت شده که در زمان بسیار کوتاهی -ولو بعد از یک‌عمر خداناباوری- فرد زا از شک و شبهات بی‌پایان نجات یک بار و برای همیشه نجات می‌دهد و اگر همت کنند و فقط بر اساس آنچه با چشم می‌بینند (یعنی طراحی هوشمندانه خود موجودات) پیش روند یقین مستدل و ثابت که با هیچ شک و شبهه‌ای متزلزل نمی‌شود را به وجود طراح هوشمند تجربه خواهند کرد.
اما برخی افراد ازجمله فرد مورد نظر شما که بیش از ۳۰۰ ایمیل شبهه برایم فرستاده است، به دلایلی که در ادامه اشاره خواهم کرد ازجمله ابتلا به نسبی‌گرایی مطلق، آن‌چنان دچار توهمات و وسواس شدید ذهنی شده‌اند که به‌جای توجه به حقایق خارجی و مشهود، به توهمات ذهنی خود و ناباوران گوش می‌کنند، تا جایی که در مواردی حتی سخنان متعارف این‌جانب را یا متوجه نمی‌شوند (که گویی اصلاً آن را از من نشنیده‌اند) یا اگر متوجه شوند در مواردی دقیقاً برداشتی برعکس از سخنان من دارند و زمانی این معما برایم حل می‌شود که خودشان اذعان می‌کنند به توصیه‌ی من که مبنی بر قطع ارتباط با ناباوران (برای اینکه  ذهنشان را بیش این درگیر شبهات بی‌پایان ایشان نکنند و هر چه زودتر به نتیجه برسند) بی‌توجه بودند.
به همین جهت این افراد به‌جای رسیدن به نتیجه، مرتب از شکی به شکی و از شبهه‌ای به شبهه‌ای و درنهایت از سرگردانی کوچک به سرگردانی‌های بزرگ و بزرگ‌تر مبتلا می‌شوند و اگر به توصیه‌های لازم از جمله عدم ارتباط با ناباوران کماکان توجه لازم را نداشته باشند، وضعیت ایشان پیچیده‌تر شده و از این مدار بسته خارج نخواهند شد.
مشکل این افراد همان‌طور که در ادامه به‌صورت مستند نشان خواهم داد این است که حاضر نیستند به توضیحات گره‌گشایی که به ایشان داده می‌شود توجهی داشته باشند اما در عوض به‌شدت اصرار دارند که امثال این‌جانب تا ابد بنشینیم و فقط به شبهات و ذهنیات ایشان (که اکثر قریب به‌اتفاق آن‌ها فاقد ارزش علمی و منطقی هستند) با حواس کاملاً جمع گوش کنیم و آن‌ها نیز تصمیم جدی دارند تا ابد اعتنایی به پاسخ‌های قانع‌کننده، علمی و مستندی که به شبهات ایشان می‌دهیم (و همچنین به راه‌حل‌های مجربی که مشکلشان را در مدت کوتاهی حل می‌کند) نکنند!
وقتی دیدم که برخی افراد که به من مراجعه می‌کنند به چنین گرفتاری ویژه‌ای مبتلا هستند و اصرار دارند به‌جای مطالعه‌ی کتاب نگارنده (که بی‌تردید عمل به راه‌حل‌های آن، وسواس شدید ذهنی ایشان را نیز مدیریت و در کمترین زمان ممکن شک و شبهات ایشان نسبت به اصل وجود خدا را از اعماق ذهنشان برای همیشه ریشه‌کن می‌کند) وارد حواشی و طرح شبهه با هدف طرح شبهات بی‌پایان دیگر شوند لازم دیدم که وقت بگذارم و مجموعه‌ی «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» (که هم‌اکنون در حال مطالعه‌ی قسمت سیزدهم آن هستید) را مخصوص مشکل ایشان تدوین کنم تا هر زمان افراد مشابه به من مراجعه نمودند به‌جای اینکه باز شبهات بی‌پایانشان را با من در میان بگذارند، به توضیحات مذکور مراجعه نمایند تا بالاخره خودشان متوجه شوند باید به‌جای درگیر شدن به حواشی، (یعنی ارسال شبهات که غالباً متکی بر ذهنیات، حدس و گمان خودشان یا ناباوران است) مسیر اصلی و میان‌بر (یعنی تکیه بر قطعیات و شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه) را جهت رفع شک و شبهاتشان طی کنند و الا کارشان به‌جایی خواهد رسید که مانند فرد فوق‌الذکر، بیش از ۷ ماه حدود ۳۰۰ ایمیل حاوی صدها شبهه را برایم ارسال خواهند نمود، بدون اینکه هیچ توجهی به پاسخ‌های ارسالی من داشته باشند تا و در پایان ۷ ماه علیرغم اصرار مکرر خود این فرد که من به شبهاتش پاسخ دهم، خودش در پایان آب پاکی را روی دستم ریخت و که در ادامه به آن خواهم پرداخت.
اجازه دهید قبل از اینکه پاسخ عجیب و قابل تأمل این مخاطب محترم را با شما در میان بگذارم، با توجه به گره‌گشا بودن تجربه‌ی، توضیحات کلیدی را در این خصوص ارائه دهم :
همان‌طور که قبلاً نیز عرض کردم این‌جانب با مراجعه به بخش آمار وبلاگ خود، متوجه شدم کتاب نگارنده تاکنون هزاران بار فقط از طریق وبلاگ توسط اقشار گوناگون مردم دریافت شده است.
بیشتر پیام‌هایی که در مورد این کتاب دریافت کرده‌ام از طرف آتئیست‌ها (خداناباوران) و آگنوستیک‌ها (ندانم گرایان) بوده است که اکثر قریب به‌اتفاق آن‌ها اعلام کردند بعد از تجربه‌‌ی راه حل کتاب که مبتنی بر حواس ۵ گانه است، دیگر کوچک‌ترین شکی به وجود طراح و سازنده‌ی جهان برایشان باقی نمانده است و درنتیجه از استرس، وسوسه‌های شدید ذهنی و ناراحتی‌های کابوس‌واری که مدت‌ها مانند خوره ذهن و زندگی ایشان را درگیر نموده بود به‌کلی رها شده‌اند.
اما تعداد کمی از مخاطبان که بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی، ذهنشان را تبدیل به انباری از شبهات بی‌شمار کرده بودند، به‌قدری دچار پریشانی فکری شده‌اند که عرض کردم در برخی موارد بااینکه این‌جانب به‌صورت کتبی و بسیار شفاف و صریح و با زبان ساده و قابل فهم، منظورم را به ایشان منتقل می‌نمودم اما آن‌ها برداشت کاملاً معکوس (و دلبخواهی) از توضیحات من داشتند.
به‌عنوان نمونه همان دانش‌آموزی که بیش از ۳۰۰  ایمیل شبهه برایم فرستاده است، خطاب به من نوشت:
 «من ازتون می‌خواهم همه فیلم‌های ضد دین و ضد خدا رو کم‌کم با هم بررسی کنیم چون من از کانال خودتون شنیدم که شنیدن حرف ها و فیلم‌های خودشون برای بازگشت و هدایت مهم حیاتی و تأثیر گذار است»!
ادعای این فرد درحالی‌ است که وقتی شما به تمام مطالبی که این‌جانب در کانال و کتاب‌های خویش و ... آورده‌ام (ازجمله در پاسخ به خود همین فرد محترم) مراجعه کنید، به‌روشنی متوجه می‌شوید که من بسیار صریح و شفاف و بدون هیچ ابهامی با آوردن دلیل منطقی، کاملاً برعکس آنچه این فرد ادعا می‌کند را توصیه نمودم از جمله اینکه تصریح کرده‌ام مخاطبان در هر سن و سطح تحصیلی که هستند، هرگز  نباید بدون داشتن شرایط و اطلاعات کافی وارد کانال‌ها و گروه‌های ناباوران شوند و ذهن خود را با دیدن کلیپ، مطالعه‌ی کتب و سایر مطالب ایشان تبدیل به انباری پر از شبهه نمایند زیرا به تجربه ثابت شده این اشتباه که به دلیل کم‌تجربگی فرد صورت می‌گیرد، ایشان را از رسیدن به حقیقت و هدایت بازمی‌دارد و باعث افزایش شبهات بی‌حاصل در ذهنشان می‌شود و درنهایت اگر این بی‌احتیاطی (ارتباط با ناباوران) را ترک نکنند، سبب ایجاد شک و دیگر مراحل مخاطره‌آمیز خواهد شد؛ حتی برخی به من اطلاع دادند فقط با یک بار سر زدن به صفحات ناباوران، ذهن‌شان دچار شبهه شده و مبتلا به ناراحتی‌های فراوانی گشته‌اند و زندگی‌شان تیره و تار شده است  و این درحالی‌است که خودشان می‌گویند می‌دانند شبهه‌ی مذکور کودکانه است!
 واقعیتی که دانش‌آموز مورد گفتگوی ما نیز در همان ایمیل‌های اول (از ۳۰۰ ایمیلی که ارسال کرد) به آن اذعان نمود و به من پیام داد به دلیل ورود اشتباهی به کانال‌های آتیست‌ها به شک و شبهاتش افزوده شده است و همین باعث شده زندگی‌اش بسیار ناگوار گردد و حتی اگر سخنی که می‌داند چرت و پرت است را بشنود باز به شک خواهد افتاد و دامنه‌ی وسواس وی تا جایی پیش رفته است که در امور معمولی و پیش‌پاافتاده نیز نمی‌داند چه چیز درست و چه چیز غلط است!
برای توجه بیشتر شما (به آثار مبتلا کردن ذهن خود به شبهات ناباوران بدون داشتن شرایط کافی)، دعوت می‌کنم با دقت ادامه‌ی مطلب که عمداً با ذکر جزئیات خواهم آورد را بخوانید تا به روشنی متوجه شوید چگونه این اشتباه باعث ابتلا به وسوسه‌ی شدید ذهنی، شک و در نتیجه فراموشی شدید و کندی حافظه و دیگر آثار منفی می‌شود.
این دانش‌آموز ظاهراً 18 تا 20 ساله، از بهمن سال گذشته تا حدود مهرماه امسال به طور تقریباً مداوم صدها شبهه و ذهنیات خود را -علیرغم اینکه بارها پیام دادم نیازی به این کار نیست- برایم ارسال نموده است و  اصرار دارد حتماً شبهاتش که هیچ پایانی برایش متصور نیست را همچنان برایم ارسال کند و من نیز تک تک آن‌ها را خوانده و پاسخ دهم.
این درخواست درحالی‌که است که وی ابتدا، با عباراتی مانند «عاجزانه، خواهش می‌کنم و ...» اصرار فوق‌العاده شدید داشت که من بر اساس تجربه‌ی مشاوره با ناباوران، راه‌حلی را پیش پای وی بگذارم تا در عرض حداکثر چند هفته او نیز مانند جمع قابل توجهی از مخاطبان محترم برای همیشه از شک و شبهات نسبت به خدا رها شود.
من نیز همان ابتدا، وقتی چنین اصرار شدید و مکرری را از این مخاطب محترم دیدم، علیرغم کارهای مهم دیگر، به خواسته‌اش جواب مثبت دادم و حل مشکل او را در اولویت گذاشتم و فوراً لینک پاسخ‌ها را برایش ارسال نمودم و به وی اطلاع دادم نگران نباشد چون پاسخ شبهاتش را به ترتیب برایش در کانال بارگذاری نموده‌ام و الباقی را نیز بارگذاری خواهم کرد و از وی خواستم دیگر به ارسال شبهات که تقریباً همه‌ی آن‌ها تکراری بودند ادامه ندهد و مطمئن باشد با عمل به آنچه در پاسخ‌ها برایش توضیح دادم ازجمله مطالعه‌ی کتاب نگارنده، در کمترین زمان ممکن مشکلش حل خواهد شد.
وی مکرر به من قول می‌داد که دیگر هیچ شبهه‌ای را ارسال نخواهد کرد اما طی حدود ۷ ماه صدها شبهه‌ برایم ارسال نمود و گویا اصلاً فراموش کرده بود که روزهای اول با چه اصرار شدیدی از من می‌خواست هر چه زودتر راه‌حل نهایی رفع مشکلش را با وی در میان بگذارم!
من نیز در چندین نوبت با ارسال لینک پاسخ‌ها به وی یادآوری کردم که به‌جای ارسال شبهات بی‌پایان، به پاسخ این‌جانب به همان شبهات مراجعه نماید.
بالاخره وی در بحبوحه‌ی ارسال شبهات خویش، متوجه درخواست من شد اما به جای خواندن پاسخ‌ها از من خواست تاریخی که پاسخ وی را در کانال بارگذاری کرده‌ام را به او اطلاع دهم!
بااینکه می‌دانستم با وجود لینک‌هایی که برایش ارسال کرده بودم، نیازی به گفتن تاریخ نیست، اما به درخواستش پاسخ دادم و علاوه بر تاریخ مجدداً لینک پاسخ به شبهاتش را نیز فرستادم.
وی بعد از مدتی مانند کسی که این درخواست خودش را نیز به‌کلی فراموش کرده، باز از من خواست لینک پاسخ‌‌ها را برایش بفرستم، من نیز بار دیگر لینک را برایش ارسال نمودم اما وی درحالی‌که بر روی پاسخ من Reply کرده بود (و لینک ارسالی من، مقابل چشمانش بود) باز مکرر از من درخواست لینک می‌کرد و من تاجایی پیش رفتم که حتی هشتگ مخصوص پاسخ به وی را نیز برایش ارسال کردم که می‌توانست با کلیک بر روی آن، تمامی پاسخ‌هایی که فقط به شبهات وی داده‌ام را در عرض چند ثانیه مشاهده نماید.
 
نسبی گرایی مطلق
قبل از اینکه ادامه‌ی مطلب را توضیح دهم با توجه به اینکه در قسمت قبل، برخی آثار درگیر نمودن ذهن به شبهات ناباوران بدون داشتن شرایط کافی را برایتان توضیح دادم، به همین مقدار بسنده می‌کنم  که یکی از آثار ارتباط با ناباوران که هم‌زمان با انتقال شبهات ایشان به ذهن فرد (بدون اینکه خودش متوجه شود) منتقل می‌گردد «نسبی‌گرایی مطلق» است.
نسبی‌گرایی مطلق پایه‌ی اصلی متوقف ماندن در خداناباوری و ندانم گرایی است و من دلایل ابطال این قاعده که نونهالان را نیز متقاعد می‌کند را در کتاب خویش آورده‌ام دلایلی که هر خداناباور و ندانم گرایی را به وضوح متوجه باطل بودن و خودنقض‌کن بودن این قاعده می‌کند و با درک این حقیقت وی می‌تواند با رهایی از نسبی‌گرایی مطلق، در کمترین زمان ممکن با راه‌حلی که در کتاب آورده‌ام، یقین به وجود خدا را تجربه نماید.
طبق قاعده‌ی نسبی‌گرایی مطلق که خودش، خودش را نقض می‌کند شما در این جهان نمی‌توانید به هیچ‌چیز یقین پیدا کنید و آن را قطعی بدانید! بنابراین هر دلیل علمی و عقلی و بلکه هر حقیقتی چه غیرمادی و چه مادی طبق این پیش‌فرض، می‌تواند کاملاً اشتباه و خطا باشد، درنتیجه هیچ‌چیزی که بشود به آن باور قطعی داشت در جهان وجود ندارد، حتی وجود خودتان و هر چیز مادی که با حواس ۵ گانه قابل درک باشد طبق نسبی‌گرایی مطلق از هیچ طریقی قابل اثبات نیست.
با این مقدمه برای اینکه بهتر متوجه شوید که این دانش آموز چگونه با درگیر نمودن ذهن خود به شبهات ناباوران دچار نسبی‌گرایی مطلق شده است  به پاسخ وی بعد از ارسال مکرر لینک توسط من توجه کنید که چگونه این وی به‌راحتی در ارتباط‌های معمولی خویش نیز دچار تناقض شده به‌طوری‌که علیرغم اینکه لینک ارسالی توسط من مقابل چشمان اوست باز درخواست لینک می‌کند!
  «لطفاً جواب سؤالات هر فرد و لینک و مسیر کوتاه برای پیدا کردنش رو براش بفرستید مثلاً من نتونستم جواب سؤال هام رو پیدا کنم تا موقعی که لینکش رو نفرستاده بودید».
تا اینجا همان‌طور که ملاحظه می‌کنید وی اذعان نموده است که این‌جانب لینک پاسخ به شبهاتش را برایش ارسال نموده‌ام اما بلافاصله در ادامه و سطر بعدی می‌نویسد:
  «لطفاً لینک هر بخش از جواب‌ها رو برامون بفرستید بخش به بخش و لطفاً همه بخش‌ها از ابتدا تا انتها. این درخواست مطمئناً فقط من نیست احتمالاً این درخواست رو خیلی‌ها ازتون داشتند و از تون می‌خواهم که از اولین اولین پاسخم رو به ترتیب لینک و... شون رو  برام بفرستید و گرنه من نمی تونم پیدا کنم چند باری گشتم ولی نفهمیدم کدوم پاسخ به شبهات و... من است  و... ».
همان‌طور که می‌بینید وی بااینکه در سطر قبلی اذعان نموده بود من لینک پاسخ به سؤالاتش را برایش ارسال کردم باز برای چندمین بار از من درخواست همان لینکی را دارد که بارها برایش ارسال کرده‌ام!
این افراد که به نظر من انسان‌های کنجکاوی هستند اگر برای پاسخ به سؤالاتِ به حق خود در مورد خدا و آفرینش و جهان هستی (به‌جای درگیر نمودن ذهن به شبهات بی‌پایان ناباوران که اساساً به اعتراف صریح خود، اعتقادی به حقیقت و مفاهیمی مانند یقین و اطمینان ندارند)،  ذهن خود را که تشنه‌ی دانستن است، از طریق صحیح سیراب می‌کردند و خشت اول باورهای خود به خدا را (که من در کتاب خویش با زبان ساده توضیح داده‌ام) تراز و صحیح می‌گذاشتند، مسلماً به چنین تناقضات و ناراحتی‌هایی که مرتب به من گزارش می‌دهند مبتلا نمی‌شدند ازجمله این مشکلات: یک‌لحظه راحت نبودن فکر، درگیری مداوم و شدید ذهن به وسوسه‌ها، شبهات و تناقضات بی‌پایان، کابوس شبانه و روزانه، کاهش وزن در عرض چند روز، سفید شدن موی سر علیرغم سن کم و -ضمن عذرخواهی از به کار بردن این لفظ- فکر خودکشی و غیره.
 اما نکته‌ی قابل تأمل دیگر این‌که دانش‌آموز مذکور علیرغم آخرین پیام (که باز از من درخواست لینک می‌کرد و من نیز مجدداً و برای چندمین بار به درخواستش پاسخ مثبت دادم)، همان‌طور که اشاره کردم بعد از گذشت حدود ۷ ماه آب پاکی را روی دست من ریخت و با اذعان به اینکه من لینک پاسخ به سوالاتش را برایش فرستادم نوشت:
 «هنوز وقت نکردم هیچی  از جواب سؤالات رو بخونم از اول اول تا الآن به خاطر اینکه پیدا نتونستم کنم  اما سعی میکنم  به زودی بخونم و ازتون می‌خواهم که (پاسخ‌ها را) از سایت و کانال و... بر ندارید و بگذارید برای همیشه باقی بمونه ...»!
 
من از همه‌ی شما مخاطبان محترم -چه نوجوان و چه بزرگ‌سال- که این نوشتار را می‌خوانید می‌خواهم مانند فرد فوق (که فقط به‌عنوان نمونه ذکر کردم و مراجعه‌کنندگان متعدد دیگری نیز درست همین مشکل را دارند) گمان نکنید دیدن چند کلیپ از ناباوران و خواندن کتاب ایشان و سرک کشیدن به صفحات آن‌ها در فضای مجازی و نشت و برخاست با ایشان در محل تحصیل یا کار، بدون داشتن شرایط کافی، خطر و تبعات چندان مهمی ندارد!
همان‌طور که گذشت فرد فوق -که ذهنی کنجکاو نسبت به خدا و دین دارد- به‌طور ناخواسته و به قول خودش به اشتباه یکی از کلیپ‌های ناباوران را دیده بود و سپس به‌جای اینکه از طریق صحیح تشنگی دانستن را در خود سیراب کند با ادامه‌ی ارتباط با صفحات ناباوران و دیدن کلیپ‌های ایشان باعث شد به نسبی‌گرایی مطلق دچار شود و در نتیجه ذهن وی نه‌تنها سیراب نشود بلکه تشنه‌تراز قبل پشت درب حقیقت معطل بماند؛ درحالی که برخی از این افراد بااینکه کاملاً به نسبی‌گرایی مطلق دچار شده‌اند اما حتی اسم  آن را هم نشنیده اند؛ مانند فردی که به دکتر مراجعه و ناگهان متوجه می‌شود مدت‌های طولانی به بیماری خاصی مبتلا بوده است و روحش هم خبر نداشته است.
این حد از فراموشی و حواس‌پرتی آن‌هم از جوانی بین 18 تا 20 ساله، شاید موجب تعجب بسیاری از مردم شود اما برای امثال من که به‌طور تقریباً مستمر با ناباوران و شکاکان سروکار داریم، سال‌هاست که تکرار می‌شود و به امری عادی تبدیل شده است.
به همین جهت من -که خوشبختانه راه‌حل برون‌رفت از چنین بن‌بست‌هایی به تجربه می‌شناسم- به این افراد تمریناتی جهت رفع وسواس شدید و خفیف ذهنی پیشنهاد می‌دهم که در مواردی مطلع شدم وسواس ایشان به طور اساسی درمان شده است به همین جهت در قسمت بعدی (یعنی از قسمت چهاردهم به بعد) شما را با این تمرینات نیز به تفصیل و با زبان ساده آشنا خواهم کرد.
هدف من از تنظیم مجموعه‌ی «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» که شما هم‌اکنون قسمت سیزدهم آن را مطالعه می‌کنید، این است که هر زمان باز افرادی شبیه دانش‌آموز مذکور به من مراجعه نمودند، به‌جای اینکه شبهات بی‌پایانشان را برایم ارسال کنند، ایشان را به مطالعه‌ی این مجموعه نوشتار ارجاع می‌دهم تا بعد از درمان وسواس ذهنی، موفق به تجربه‌ی کتاب نگارنده و رسیدن به نتیجه‌ی مطلوب شوند چون به قول خودشان (کلیک) وسواس شدید ذهنی اجازه نمی‌دهد بتوانند کتاب نگارنده را با تمرکز مطالعه نمایند تا با تجربه‌ی یقین به وجود خدا، ریشه‌ی شک و شبهات خود را بخشکانند و از وسواس شدید ذهنی نیز راحت شوند.
 
عبرت
اما نکته‌ای که امیدوارم امثال فرد مذکور از آن عبرت بگیرند این است که تعدادی از ناباوران (که مانند این فرد به‌شدت دچار وسواس ذهنی بودند و برخی متأسفانه سخن از خودکشی به میان آورده بودند) به این‌جانب پیام دادند که با مطالعه‌ی پاسخ به شبهات همین فرد (که خودش هیچ‌کدام از آن‌ها را نخوانده) بالاخره بعد از مدت کوتاهی قانع شدند که کتاب نگارنده را ولو چند بار مطالعه نمایند و درنهایت خبر شادی‌بخش رهایی از شک به خدا و رسیدن به‌یقین را به من اطلاع دادند و با ابراز لطف بیان می‌داشتند که این‌جانب حق بزرگی به گردن ایشان دارم درحالی‌که تردیدی نیست امثال این‌جانب وسیله‌ای بیش نیستیم و هدایت و توفیق فقط از جانب خداست.
دلیل این ادعای من نیز روشن است، به‌عنوان نمونه شما ملاحظه نمودید فردی که خودش این شبهات را مطرح کرده بود و بسیار بیشتر از افراد مذکور عجله برای رفع شک و شبهاتش داشت، بااینکه مذهبی و از خانواده‌ای به‌شدت مذهبی است، موفق نشد که علیرغم گذشت بیش از ۷ ماه حتی یکی از پاسخ‌های ارئه شده به خودش را مطالعه نموده و از شک و شبهات خارج شود؛ اما دیگران که افرادی مذهبی هم نبودند با یک‌بار مراجعه به نگارنده و با گذشت فقط یکی دو روز که پاسخ‌های این‌جانت به فرد مذکور را مطالعه کردند، بالاخره بعد از کلی سردرگمی و ناامیدی، از شک خارج گشتند و به آرزویشان رسیدند و این درحالی‌ است که فرد فوق هنوز خودش را در خم یک کوچه متوقف نموده است.
اگرچه تجربه‌ی گفتگو و مشاوره‌ی امثال من با ناباوران نشان می‌دهد افرادی که سابقه‌ی مذهبی دارند، بهتر متوجه پاسخ به شبهات و تجزیه‌وتحلیل منابع علمی از مراکز جهانی می‌شوند، اما استثنائات فراوانی نیز در این بین وجود دارد که به یک نمونه‌ی آن اشاره کردم.
بنابراین بر هر انسان هوشیاری روشن است که دراین‌جا چیزی به‌غیراز پاسخ‌های امثال من وجود دارد که کمک می‌کند تا مراجعه‌کنندگان از مخمصه‌ی شک خارج شوند و آن چیزی نیست مگر توفیق از جانب خدا که به‌عنوان طراح و سازنده‌ی جهان از درون و برون افراد به‌طور کامل مطلع است و می‌داند کدام‌یک از مراجعه‌کنندگان انسان‌های فاقد تعصب و آزاده هستند و در پذیرش حقیقت، صادق‌‌اند.
 
پ.ن:
با توجه به اینکه من می‌دانستم تایپ صدها صفحه شبهه در قالب بیش از ۳۰۰ ایمیل توسط فرد مذکور -خصوصاً اینکه وی دچار وسواس ذهنی نیز بود- کار بسیار سختی است، تردید نکردم که باید هر چه زودتر به وی کمک کنم تا بیش از این متحمل رنج نشود.
بنابراین خطاب به وی نوشتم: 
 «مخاطب محترم.
روشن است که شما بیش‌ازاندازه‌ی لازم، شبهات و تصورات ذهنی خود را برایم ارسال نموده‌اید و به‌غیراز چند ایمیل اول، تقریباً هر چه ارسال می‌کنید (که تاکنون بیش از ۳۰۰ ایمیل شده) به شکل‌های مختلف همگی تکرار مطالبی است که ۷ ماه پیش فرستاده بودید.
همان‌طور که خودتان بارها اذعان داشته‌اید شما دچار وسواس ذهنی شده‌اید، پس لازم است بیشتر مراقب خود باشید تا بیش از این با ارسال شبهات تکراری، به زحمت نیفتید.
اگر قرار باشد هرکسی مثل شما بخواهد هر شبهه از ناباوران یا خطور فکری ناراحت‌کننده‌ای که به ذهنش می‌رسد را یادداشت کند و برای امثال من بفرستد مسلماً این کار بر ذهن خود او اثر منفی گذاشته و او را بیش از حد خسته و ملول خواهد نمود و از زندگی معمولی نیز خواهد افتاد.
قبلاً عرض کردم بسیاری از مطالب ارسالی شما شبهه‌ی علمی نیستند بلکه همان‌طور که خود اشاره کردید صرفاً ذهنیات شخصی یا نقل توهین‌های غیر خردمندانه و بی‌اساس ناباوران هستند که فاقد هرگونه ارزش علمی  و اسلوب منطقی می‌باشند و شما صرفاً آن‌ها را به نقل از افراد متعصبی که نسبت به خدا و اسلام کینه دارند مطرح می‌کنید و درعین‌حال مکرر می‌گویید از گفتن این توهین‌ها عذاب می‌کشید و ناراحت می‌شوید.
دلیل عذاب وجدان و ناراحتی شما مخاطب محترم روشن است، من و شما هم دوست نداریم کسی در مورد ما بدون آوردن هیچ استدلال و دلیل منطقی صرفاً بگوید از مخالفانمان شنیده که ما مشکل روانی، مشکل ذهنی، روان‌پریشی، توهم زنی و امثال آن داریم و چیزی مصرف می‌کنیم!
بی‌نیاز از توضیح است این نحوه تهمت‌های بی‌اساس و توهین‌ حتی اگر خطاب به کافر باشد (نزد هر انسان آزاده با هر باوری) کاری بسیار زشت و غیرانسانی و برخلاف توصیه‌ی دین است، چه رسد به پیامبر اسلام ص، امام علی ع و ... که جمع قابل‌توجه ای از مردم آزاده‌ی دنیا با باورهای گوناگون و حتی بسیاری از دانشمندان غیرمسلمان و غربی که صرفاً نتایج آزمایشگاهی را مهم می‌شمارند، برای انسانیت والا و دانش بالای این بزرگواران احترام ویژه‌ای قائل هستند که می‌توانید سخنان ایشان را با هشتگ #علم_و_اندیشه در صفحات مجازی ما پیگیری نمایید.
(این مجموعه ۵۵۲ قسمت توسط یکی از مخاطبان محترم، در حال جمع‌آوری در کتاب تصویری علم و اندیشه است که می‌توانید نام کتاب را در فضای مجازی جستجو کرده و آن را رایگان دریافت نمایید.)
خوشبختانه در لابه‌لای طرح شبهات خود نوشته‌اید که اسلام را دوست دارید و از عبارت «علیه‌السلام» برای بزرگان دین استفاده کردید و از اینکه برخی توهین‌های غیرانسانی را در مورد ایشان می‌شنوید و برای من نقل می‌کنید ابراز ناراحتی کردید و این نشان می‌دهد که شما برای اسلام و بزرگان دین احترام خاصی قائل هستید، بنابراین همان‌طور که خودتان هم متوجه شدید اگر قرار باشد اجازه دهید هر تهمت و توهین بی‌اساس خصوصاً نسبت به بزرگان دین که شما به آن‌ها علاقه نیز دارید، بدون حساب‌وکتاب به ذهنتان وارد شود، ضمن اینکه سبب ناراحتی خودتان نیز خواهد شد، کار یک انسان آزاده و خردمند نیست.
(این فرد علیرغم مذهبی بودن، به دلیل ابتلا به شبهات ناباوران، گاهی فکر می‌کند ندانم گراست، گاهی خداناباور و گاهی هم خداباور!)
من در ادامه خطاب به وی نوشتم: آنچه عاقلانه است این است که شما فقط باید چیزهایی را مطرح کنید که ارزش علمی و منطقی دارند نه اینکه هر چه به ذهنتان بیاید را بدون فیلتر اندیشه و خرد برایم ارسال کنید.
شما خودتان همان ابتدا اذعان نمودید که به‌اشتباه وارد کانال آتئیست‌ها شدید و همین باعث افزایش شبهات و ناراحتی‌های شما شده و من نیز پاسخ دادم که این اشتباه در هر رشته‌ی دیگری از ریاضی تا نجاری نیز صورت بگیرد و فرد بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی به هر امری وارد شود، جز اینکه بر سردرگمی خود بیفزاید فایده‌ای برایش نخواهد داشت و سپس از شما خواستم دیگر این کار را که خود نیز قبول دارید اشتباه و دارای نتایجی تلخ است، ادامه ندهید تا ذهنتان آزاد شده و بتوانید ادامه‌ی مشاوره را با موفقیت تا رسیدن به آرزوی خود (نجات از شک و شبهات و وسوسه‌های ذهنی) در کمترین زمان ممکن به پایان برسانید.
جهت اطلاع شما مخاطب محترم عرض می‌کنم جمع قابل‌توجهی از دیگر مخاطبان که اشتباه غیرحرفه‌ای شما را مرتکب شدند (یعنی رفتن به صفحات ناباوران بدون داشتن اطلاعات و شرایط کافی) و درنتیجه کابوس‌ها و رنج‌های شدیدی را تجربه نمودند، وقتی پاسخ من به شما را در کانال مطالعه کردند که در آن از شما خواسته بودم دیگر ذهنتان را درگیر شبهات ناباوران نکنید، آن‌ها از این اشتباه دست برداشتند و رابطه‌ی خود را با ناباوران قطع نمودند و همین اقدام خردمندانه ‌کمک به سزایی نمود تا دیگر ذهنشان درگیر شبهات و توهین‌های جدید نشود و بعد از باز شدن ترافیک ذهنی و رسیدن به آرامش نسبی، راه‌حل نهایی که در کتاب نگارنده مطرح شده است را به کار بستند و از شک و شبهاتی که گرفتارش شده بودند از اساس رها شدند.
درحالی‌که من با این افراد فقط یک‌بار در چند خط کوتاه گفتگو کردم و از ایشان خواستم که متن پاسخ‌هایم به شما را در کانال مطالعه کنند اما خود شما بعد از گذشت ماه‌ها با وجود اینکه مرتب برایتان لینک پاسخ‌هایتان را می‌فرستادم به من پیام دادید که تاکنون هیچ‌کدام از این پاسخ‌ها را حتی نخواندید چه رسد که به راحل‌های ارائه شده در آن عمل کنید و در عوض با ارسال پی‌درپی پیام به من، هنوز در حال درگیر نمودن ذهن خود از شبهات ناباوران هستید درحالی‌که خودتان از ماه‌ها قبل چندین بار قول دادید دیگر مطلبی برایم ارسال نخواهید کرد خصوصاً اینکه قرار شد به من کمک کنید تا عدالت را نسبت به دیگر مخاطبان که بعضاً در وضعیت بسیار سخت‌تری نسبت به شما هستند (و به خاطر محدودیت ارتباط با این‌جانب بارها گله کرده‌اند) رعایت کنم و بنا شد دیگر مطلبی ارسال نکنید.
بنابراین با توجه به توضیحاتی که در نوبت قبل دادم و همچنین با توجه به وسواس ذهنی که به آن مبتلا شده‌اید، برای اینکه به شما کمک کنم تا از حالت دودلی به‌طور کامل خارج شوید، از شما می‌خواهم به‌جای ارسال شبهات تکراری، پاسخ آن‌ها را که در کانال بارگذاری کرده‌ام مطالعه کنید تا هر چه زودتر مانند دیگر مخاطبان به زندگی عادی و عاری از شک و تردید بازگردید.
 پس باکمال احترام به شما مخاطب محترم، می‌خواهم دیگر ازاین‌پس هیچ مطلبی را برایم ارسال نکنید.
اما اگر به علت وسوسه‌ی ذهنی باز نتوانستید به قول خود عمل کنید، چون می‌دانم که شما از تایپ صدها صفحه شبهه به‌شدت دچار زحمت شده‌اید، بنابراین برای راحتی خودتان و رعایت عدالت نسبت به دیگران، به شما اطمینان می‌دهم دیگر مطالب ارسالی شما را مطالعه نخواهم کرد.
حال که خیالتان راحت شد که ازاین‌پس مطالب ارسالی شما را مطالعه نخواهم کرد بنابراین امیدوارم شما نیز با آرامش و بدون شتاب‌زدگی پاسخ‌هایی که در کانال به شبهاتتان داده‌ام را مطالعه نموده و راه‌کار مجرب مطرح شده در آن را به کار ببندید.
اما خبر خوب من به شما این است که اگر موفق شوید مانند سایر افرادی که مثل شما (یا بیشتر) دچار شک و شبهه و وسواس ذهنی شده بودند به راه‌حل‌های ارائه شده عمل کنید، شما نیز حتماً به آنچه مطلوب است خواهید رسید.»
 
خوشبختانه علیرغم اینکه فرد مذکور بعد از این متن نیز تعداد قابل توجهی پیام برایم فرستاد اما درنهایت متن فوق به وی کمک کرد که دیگر به ارسال پیام ادامه ندهد و بعد از چند ماه که آخرین پیام وی را مطالعه کردم روشن شد که تشخیص من مبنی بر اینکه وی به دلیل وسواس ذهنی به‌شدت از تایپ مطالب مذکور که بالغ‌بر صدها صفحه A۴ می‌شد رنج می‌کشد، درست بوده است.
 برای آشنایی بیشتر با ذهن افرادی که دچار وسواس شده‌اند به بخشی از پاسخ این دانش‌آموز محترم توجه کنید:
 سلام از لطف و شکیبایی و مهربانی و صبوری و... تون در مقابل زحمات و اذیت و خواهش و.. ها خیلی خیلی خیلی متشکرم و... و من مطمئنم هستم و فکر کردم و دیدم که اگه جواب این سوالات جدید و.. رو ندید و بایگانی کنید من بعیده به نتیجه گیری برسم و اینکه شاید اوضاعم بدتر از الآن بشه و ... و ازتون میخواهم که جان عزیزانتون این پیام مهم حیاتی رو‌بخونید و . .. . . . .
به ذهن و چشم و بدنم و.. خیلی فشار آمده به خاطر اینکه هم کار میرم و هم مدرسه میرفتم و هم به شما پیام و سوالات و.. می‌دادم و ... و دست و پام به خاطر استرس و تایپ زیاد و چشم و فکر و مغز و... استفاده و فکر زیاد و... خیلی اذیت شده و داره از بین میره و.. واقعا یه ساعت فکر راحت تو این چند وقته نداشتم حتی یه ثانیه و حالا من یه چند وقتی رو دوست دارم دست به گوشی نزنم به خاطر اینکه داره حالم از موبایل و.. به خاطر فشار روحی و بدنی و... بهم می خوره و. . . . ....... . . . . .. 
ببخشید واقعاً خودم هم نمی‌خواهم اینکار رو بکنم و خودم عذاب و اذیت میکشم مثلاً تایپ کردن و فکر بسیار و... دست و ذهن و.. ام رو داغون و به درد انداخته مثلاً دست راستم خیلی درد میکنه به خاطر تایپ زیاد و عقب افتادن از کار های دیگرم به خاطر مشغول تایپ شدن و.. و یا باعث خستگی مخصوصا بعد از سرکار و.... خلاصه بگم من خودم قصد ندارم شما رو اذیت کنم و اصلاً خودم هم دوست ندارم و خوشم نمیاد که بشینم دو ساعت فکر کنم و تایپ کنم و...... هم چشم و دست و هم بدن و ذهنم اذیت میشه و هم از وقتم می گذره و. ... شبهه ها ذهنم رو ۲۴ ساعت مشغول کرده حتی تو خواب هم در مورد این موضوعات و.. خواب دیده ام به خاطر فکر زیاد به این موضوعات و...... 
و اینکه من به جان پدر و مادرم نمی‌خواهم توهین و اذیت کنم شما رو یا نمی‌خواهم پیام زیاد به شما بفرستم ولی ذهنم و اتفاقات و وسواس و اخبار ها و ... که برام پیش میاد و.... ذهنم رو درگیر میکنه و نمی تونم ننویسم و کمک نگیرم.
فقط خیلی خیلی دوست دارم که یه وقتی رو بگذارید ... و دیداری با کسانی که مثل ما بودند و بهبود یافتند ‌‌داشته باشیم نه من فقط منظورم همه مخاطبان و مراجعه‌کنندگان تون و..... خیلی فکر کنم موثر و مفید می تونه باشه و...
 من در پاسخ به وی نوشتم که نگران نباشد و کماکان به ارسال پیام به من ادامه ندهد (که البته وی بعدازآن نیز ۲۱ پیام دیگر برایم فرستاد) تا من لینک پاسخ نهایی به وی را با عنوان «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» که شما مشغول مطالعه‌ی قسمت سیزدهم آن هستید، برایش ارسال کنم.
این‌جانب قبل از اینکه اولین قسمت مجموعه‌ی فوق را بارگذاری کنم در بین مخاطبان به‌عنوان اولین نفر به وی خبر دادم و نوشتم:
 درنهایت همان‌طور که وعده داده بودم که به شما اطلاع خواهم داد، خوشبختانه قسمت اول مجموعه‌ی «درمان شک به خدا برای وسواسی‌ها» در این نشانی بارگذاری شد:  https://esbatekhodavand.blog.ir/post/14
 مجموعه‌ی فوق چندین قسمت دیگر نیز دارد که ضمن ارائه‌ی پاسخ از منابع علمی جهان و خشکاندن ریشه‌ی شک و شبهاتتان، به شما کمک می‌کند تا با تمرینات آسان اما مجرب و مؤثر موفق شوید که وسوسه‌های ذهنی خود(که عامل اصلی شک در بدیهیات است) را نیز از اساس درمان نمایید.
از شما دعوت می‌کنم این کلیپ را با کلیک بر «اینجا» در همین موضوع تماشا کنید.
من شما را درک می‌کنم که چرا برایتان سخت بود که از ارسال شبهات بیش‌ازاندازه خودداری نمایید و البته از تلاش شما که بالاخره توانستید به ارسال پیام‌های پی‌درپی خود پایان دهید مجدداً قدردانی می‌کنم و از شما می‌خواهم کماکان پیامی ارسال نکنید تا دیگر بیش از این اذیت نشوید؛ پس خیالتان (از بابت من که از شما ناراحت نیستم) کاملاً راحت باشد و بعدازاین، تمام حواس خود را متمرکز بر مطالعه‌ی لینکی که در بالا آوردم بنمایید و حتماً پیگیر قسمت‌های بعدی تا رسیدن به نتیجه باشید، زیرا بر اساس تجربه با افرادی که در شرایط سخت‌تری نسبت به شما بودند، خیال من راحت است که اگر شما نیز به راه‌حل‌های لینک مذکور عمل کنید قطعاً از شک و شبهاتِ بی‌پایان خود رها خواهید شد، همان‌طور که دیگران که بیش از شما دچار وسواس ذهنی شده بودند (و متأسفانه بعضاً بعد از شک تا مرز خودکشی نیز پیش رفته بودند) به زندگی عادی بلکه بسیار شادتر از دوران قبل از شک رسیدند تاجایی‌که زندگی ایشان از عموم مردم نیز بسیار موفق‌تر شده است.
البته رسیدن به این نتیجه، بستگی به خودتان دارد که آیا شما نیز واقعاً می‌خواهید از وضعی که گرفتار آن شده‌اید برای همیشه خلاص شوید و آیا واقعاً دنبال این هستید که به‌جای تمرکزِ هوش و حواس خود بر شبهات بی‌پایان ذهنی و آنچه از ناباوران شنیده‌اید، به راه‌حل‌های ارائه‌شده عمل نمایید تا ریشه‌ی شک و شبهات بی‌پایان شما بخشکد و زندگی واقعاً شاد و عاری از وسوسه‌ی ذهنی را تجربه نمایید یا خیر؟
همیشه در مسیر درست موفق باشید.
 
پاسخ قابل تأمل این فرد بعد از بارگذاری بیش از ۱۰ قسمت از مجموعه‌ی فوق که در حال مطالعه‌ی قسمت سیزدهم آن هستید:
 سلام ببخشید من این چند وقته مشغول کار بودم ... هنوز نمی تونم یه چند روزی این لینک رو بخونم ولی در آینده نزدیک احتمالا بخونم و اینکه حتماً همه لینک هایی که گذاشتید رو می خونم و اینکه تا حالا وقت نکردم هیچ کدوم رو بخونم به خاطر کار و...
من چند وقت دیگه سرم خلوت میشه و اینکه همه پیام ها و دلایل و..... می خونم انشاءالله
 پیام بعدی:
 سلام مخلصیم ببخشید ‌‌من که در پیام قبلی گفتم یه چند وقتی سرم شلوغه احتمالا در آینده نزدیک مطالب رو از اول اول (می خونم) من اصلاً تا الآن پیامی ... نتونستم بخونم در ادامه اش هم می‌خواهم بهتون اطلاع بدم که الآن می‌خواهم گوشی رو فلش کنم و چند وقت دیگه هم عوض کنم به خاطر همین بهتون اطلاع میدم که هم قضیه کار و هم این قضیه (خرابی تلفن) هست که (باعث شده) من (لینک شما رو) نخوندم و.. و اینکه فکر نکنید من کلا از تحقیقات و.. پشیمان و منصرف و...شدم.
 
همان‌طور که ملاحظه نمودید این فرد به گفته‌ی خودش هنوز هیچ‌کدام از پاسخ‌هایی که از سال گذشته تا به امروز  که حدود ۹ ماه گذشته است برایش ارسال کرده‌ام را حتی مطالعه نیز نکرده است درحالی‌که طبق اطلاع دقیق این‌جانب، برخی مخاطبان با دقت بسیار بالایی این مجموعه نوشتار را مطالعه و استفاده کرده‌اند.
آیا من نباید از خودم بپرسم که چرا این‌قدر دقیق و حساب‌شده‌ این افراد در انجام کاری که خودشان تصریح دارند موجب رنج و آزار فراوانشان شده است حریص هستند و مانعی پیش روی خود نمی‌بینند اما در انجام کاری که بی‌تردید به نفع ایشان است این‌قدر بی‌اهمیت هستند، گویی که هزاران نفر اجازه نمی‌دهند وی یک‌بار هم که شده پاسخ شبهاتش را ببیند و کار مفید را انجام دهد ازجمله اینکه این فرد حاضر است بیش از صدها شبهه را طی ماه‌ها با رنج فراوان برایم تایپ و ارسال کند اما از بهمن سال گذشته تا آبان امسال یعنی نزدیک به ۹ ماه، حاضر نشده‌ حتی یک‌بار به پاسخ شبهات و راه‌حل‎‌های مجربی که بارها لینک آن‌ها را برایش ارسال کردم حتی نگاه بیندازد درحالی‌که همان پاسخ‌ها و راه‌حل‌ها مخاطبان فراوان دیگری را که دقیقاً شبهات او را داشتند و ایشان نیز به وسواس شدید ذهنی مبتلا بودند، از شک و شبهات فراوان و زندگی مملو از رنج و ناراحتی نجات داد؟
من جواب معمای فوق را به دلیل اینکه بارها و بارها نه‌فقط با این فرد بلکه با افراد فراوان دیگر گفتگو داشته‌ام، می‌دانم اما چون بنای من تمرکز بر موضوع خداشناسی است و هنوز وارد شناخت دین و مذهب خردمندانه و بررسی محتوای سخنان آفریدگار جهان نشده‌ام، به آن نمی‌پردازم.
همین مقدار می‌گویم که برخی مخاطبان به‌خوبی می‌دانند که این‌طور هوشمندانه اذیت کردن انسان‌ها هرگز تصادفی و خود به خودی نیست و دلیل روشنی دارد که خداوند به‌صراحت همه را در این خصوص انذار داده است.
به همین دلیل من از قسمت بعدی که قسمت چهاردهم مجموعه‌ی درمان شک به خدا برای وسواسی‌هاست، تمرینات مجربی را برای ریشه کردن وسوسه‌های ذهنی مطرح خواهم نمود که به این افراد کمک می‌کند بتوانند به‌اندازه‌ی کافی وسواس ذهنی خود را کنترل کنند تا مانند این فرد کارشان به‌جایی نرسد که بعد از اینکه خودش به شدت اصرار داشت تا از شک و شبهات نجات پیدا کند و من راه‌حلی را به وی معرفی کنم، اما بعد از گذشت ۹ ماه پیام دهند که حتی یک‌بار هم به پاسخ شبهات و راه‌حل مجربی که بارها لینک آن را برایشان ارسال کردم نگاه نینداخته‌اند چه رسد به اینکه به آن‌ها عمل کنند!
شاید برای بسیاری از مردم عادی این میزان اذیت کردن خود که صرفاً به نمونه‌ای از آن اشاره کردم باورکردنی نباشد اما این‌جانب به‌خوبی می‌دانم دلیل این‌همه پریشانی که گاهی منجر به برداشت‌های کاملاً معکوس از مطالب ساده و بدیهی می‌شود و فرد را وا می‌دارد که زندگی را بر خود سخت کند و از شادی حقیقتی و آزادی و راحتی خاطر فاصله بگیرد، وسواس شدید ذهنی این افراد است که شاید خودشان هم باور نمی‌کردند که با ورود اشتباه و بدون داشتن شرایط کافی به صفحات ناباوران و درگیر نمودن ذهن خویش به شبهات بی‌پایان ایشان، باعث شوند به چنین ورطه‌ی غم‌انگیزی مبتلا گردند و اعتمادبه‌نفس خودشان را در تشخیص درستی یا نادرستی امور سطحی و بدیهی نیز تا این حد از دست بدهند و به طرز حساب‌شده‌ای بر انجام آنچه به ضررشان است مقید و متعهد شوند ولی در انجام آنچه به نفعشان است به شدت بی‌تفاوت باشند.
البته امیدوارم این فرد و کسانی که در وضعیت وی هستند موفق شوند این توضیحات را بخوانند و خصوصاً تمرینات مجربی که برای کنترل وسوسه‌ی شدید و خفیف ذهنی از قسمت بعد این مجموعه مطرح خواهم نمود را به کار ببندند تا حداقل بشود با ایشان حرف زد و ارتباط برقرار کرد و راه‌حل‌های مجرب را به گوش ایشان رساند تا بدانند برای نجات خود در کمترین زمان ممکن چه باید بکنند.
خوشبختانه من به این افراد و مخاطبانی که در شرایط ایشان قرار دارند عرض می‌کنم هیچ‌وقت ناامید نشوید زیرا افرادی که در همین شرایط بلکه سخت‌تر بودند موفق شدند با انجام تمرین‌های مذکور به آرامش نسبی برسند و در قدم اول از رویه‌ی نادرست (ارتباط با ناباوران) که خودشان هم قبول دارند اشتباه است با شجاعت و آزادگی دست بردارند و به‌جای شتاب در قبول هر شبهه‌ای که به ذهنشان می‌رسد یا با آن مواجه می‌شوند، روش کتاب نگارنده (که بر اساس شواهد قابل درک با حواس 5 گانه است) را با برنامه‌ریزی مطالعه و طی کنند و سپس خیالشان از تمام شبهات و ذهنیات بی‌پایانی که ممکن است در آینده نیز با آن مواجه شوند کاملاً راحت گردد و ذهن و حافظه‌ی ایشان بهتر از گذشته بر اولویت‌های اصلی متمرکز شده و ایشان نیز مانند برخی افراد که به‌شدت دچار وسوسه‌ی ذهنی بودند برای همیشه از شک و شبهات نجات پیدا کنند.
البته هر انسانی در انتخاب آزاد است که آیا می‌خواهد در همین وضعی که از آن رنج می‌برد متوقف شود و مرتب به طرح شبهات بی‌پایان و تکراری خود ادامه دهد یا به تمرینات مجرب برای رفع وسواس شدید ذهنی خود (که در قسمت‌ بعدی خواهم آورد) عمل نموده و سپس با ذهنی آرام راه‌حل ارائه شده در کتاب نگارنده  را تجربه کند و ریشه‌ی شک و شبهاتی که ممکن است در آینده نیز با آن مواجه شود را برای همیشه بخشکاند و به‌جای کابوس، زندگی واقعاً شاد را تجربه نماید!
 
پ.ن: بعد از اتمام قسمت‌هایی که مربوط به تمرینات جهت درمان وسواس ذهنی است به شبهاتی که ناباوران با مصادره به مطلوبِ فرضیات و نظریات علمی در ذهن برخی ایجاد کرده‌اند نیز بر اساس منابع معتبر پاسخ خواهم داد.
 
به‌هرحال اگر افرادی که دچار وسوسه‌ی ذهنی شده‌اند نخواهند حداقل راه‌کارهایی که جهت درمان و خارج شدن از مدارِ بسته‌ی شبهات را مورد توجه قرار دهند و مانند فرد فوق حتی حاضر نشوند پاسخ به شبهات خودشان را مطالعه کنند من نیز برای کمک به خود ایشان، گفتگو را به پایان رسانده و به ایشان عرض می‌کنم که ذهن خود را بر مطالعه‌ی پاسخ‌های ارائه شده و خصوصاً کتاب نگارنده متمرکز کنند تا در کمترین زمان ممکن به آرزوی خودشان که نجات دائم از شک و شبهه و وسواس ذهنی است برسند.
 خوشبختانه برخی از همین افراد بعد از گذشت چند ماه با خوشحالی زائدالوصفی به من خبر می‌دهند که خودشان متوجه اشتباهشان شده‌اند و با انجام تمرینات ساده جهت کنترل وسواس شدید ذهنی و غلبه بر وسوسه‌های بی‌حساب‌وکتاب، روشی که در کتاب نگارنده آمده و مبتنی بر شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه است را تجربه نموده‌اند و بعدازاین تجربه، در عمل دیدند واقعاً دیگر هیچ شکی نسبت به وجود خداوند برایشان باقی نمانده است و از شبهات بی‌پایان و بی‌اساسی که ذهنشان را درگیر کرده بود حقیقتاً آزاد شدند.
یکی از تجربه‌های قابل تأمل من این است که برخی افراد علیرغم اینکه ایشان نیز دچار وسوسه‌ی شدید ذهنی شده‌اند و در شرایط بسیار سخت‌تری نسبت به افرادی که در بالا به ایشان اشاره کردم قرار دارند، برعکس این افراد فقط در همان گفتگوی اول با اینکه با اضطراب زیاد به من مراجعه می‌کنند با معرفی کتاب نگارنده، مستقیم سراغ آن رفته و با جدیت به توصیه‌های مطرح شده در کتاب عمل می‌کنند و بعد از مدت بسیار کوتاهی (برخی در عرض چهار روز و برخی کمتر) با شادی فراوان خبر ریشه‌کن شدن شک و شبهات بی‌پایانشان را به من می‌دهند.
در این مواقع من به خداوند عرض می‌کنم: تردید ندارم هدایت فقط به دست توست و تو به صداقت و آزادگی افراد برای رسیدن به حقیقت و دوری ایشان از تعصب و تحجر و پرهیز از خودپسندی، آگاهی کافی داری.
 
همیشه در مسیر درست موفق باشید.
 
 
 
 
 ببخشید من دیدم در کانالتون در مورد درمان وسواس ذهنی مطلب میگذارین گفتم ازتون خواهش کنم که کمکم کنین چون واقعا دارم به خاطر وسواس از پا می افتم. من از همون کسانی هستم که گفتید نباید بدون اطلاعات ذهنمو درگیر شبهات ملحدان می‌کردم. قبول دارم کارم اشتباه بوده. وقتی میرم تو صفحاتشون زود استرسم میگیره و متأسفانه مدتیه که به هر چی شک پیدا می‌کنم. فکرهای اذیت کننده خیلی زیاد به ذهنم وارد میشه و مثل کنه ولم نمیکه و با اینکه کار نمی کنم اما به خاطر همین فکرا همیشه خسته ام. این وسواس باعث شده زود عصبی بشم و از کوره در برم و دوستان و خانواده رو رنج بدم. ارادم به خاطر همین وسواس خیلی سست شده یعنی نمیتونم مثل سابق حتی یک تصمیم جدی بگیریم. فکرایی که تو ذهنم میاد بیخوده اما  زندگیمو نابود کرده و خواهش می‌کنم راه‌حلی که اثر داشته باشه و بتونه این فکرها رو از ذهنم پرت کنه بیرون و نذاره فکرهای جدید تو ذهنم بیاد رو نشونم بدین. خییییلی نیاز به کمک دارم تا فکرم آزاد شه و از شبهات مسخره آتئیستا و ملحدین راحت شم.
 
 حدود 7 ماه هست دچار وسواس فکری شدم، نمیدونم چطور باید رها بشم ازش، حدود یک هفته هست ارامشم گرفته شده، هر دفعه سر موضوعات مختلف و بارها سر شبهاتم وسواس گرفتم ... (شبهاتی که) واقعا خنده داره اما ارامشم گرفته شده. اگر امکانش هست کمکم کنید.
 
 بنده به وجود خداوند و فرستادگانش کاملا باور دارم، اما یک اشتباهی که متاسفانه انجام دادم این بود که به گروه های ناباوران بدون داشتن شرایط کافی مراجعه کردم و یک شبهه ای دیدم که مرا بسیار پریشان نموده و وسواس شدیدی برایم ایجاد کرده ... از آن روز ذهنم لحظه ای آزاد نیست و نمی‌توانم به تحصیل بپردازم. خواهش میکنم من رو راهنمایی کنید که حداقل ذهن بنده آزاد بشه و بتونم که به این شبهاتی که بیشتر شبیه داستان های کودکانه هست بی اعتنا بشوم. خیلی متشکرم که شبهات جوانان پاسخ میدهید.
 
  من هنوز به سن تکلیف نرسیدم و یک مدتی هست که وارد شبهاتی از جمله وجود خدا و فرستادگانش و ... شدم در حالی که قبلا کاملا یقین داشتم. این شبهات آزاردهنده هستش و بعد اینکه هر شبهه از ذهنم کامل میره بیرون یک شبهه دیگر ذهن من رو درگیر میکنه. وقتی شبهه ای ذهنم را درگیر خودش میکنه تا چند روز باقی میمونه و رد میشه اما بعد یک شبهه دیگه ای به ذهنم خطور میکنه. من واقعا خسته شدم از اینهمهه شک و شبهه بی پایان که فقط ذهن و زمان رو درگیر خودش میکنه. برای حل این مشکل چه باید کرد؟ لطفا راهی بدین که تاثیر گذار باشه.
 
  کتاب شما در زمینه اثبات خدا رو سه بار مطالعه کردم و حتی بار اخر نکات مهم روو یادداشت برداری کردم .
مطالب کانال شما چه اثبات جه ویدیو ۱۴ ثانیه (با خدا) و چه پرسش و پاسخ ها رو مطالعه کردم و دو مرتبه مراحل اخر کتاب شما رو انجام دادم با توجه به نکاتی که فرمودید. 
هرگز نمیتونم خدارو انکار کنم و درصد زیادی به وجودش یقین دارم اما دنبال یقین ۱۰۰ درصد هستم.
در گذشته و اوایل وسواس گرفته بودم و خیلی فکرم رو درگیر میکردم
هزاران شبه در این مسیر برام پیش اومده ... که از رسیدن من حقیقت جلوگیری میکنه.
میدونم و مطالعه کردم تنها راه رسیدن به خدا غلبه بر وسواس فکری است. 
 
  

تا آماده شدن قسمت بعدی که امیدوارم فرصت آن حاصل شود، در «اینجا» تمریناتی بسیار آسان و مجرب جهت درمان وسواس و مشکلات مهم دیگر ازجمله روش ارزیابی عملکرد روزانه در کمتر از یک دقیقه، تمرین عاقل شدن، درمان پرحرفی و ضعف اراده و ... را آورده‌ام که امیدارم تجربۀ آن از دست ندهید.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی