
قوانین پرسش، پاسخ و مشاوره
فهرست قوانین:
قانون ۱- سریعترین روش درمان هر نوع وسواس فکری و عملی (OCD) و حل شبهات در مورد خدا.
قانون ۲- مشکل خود را کامل اما حتماً مختصر و مفید توضیح دهید تا مشاوره با ضمانت به نتیجه برسد.
قانون ۳- روش پاسخ به افرادی که در ارسال سؤال بیش از حد وسواس به خرج میدهند!
قانون ۴- روش تضمینی درمان اختلال و ناامید نشدن در هیچ کار از جمله مشاوره با نگارنده.
قانون ۵- پرسش از مسائل شخصی و ورود به حریم کاملاً خصوصی نگارنده.
قانون ۶- سؤالاتی که بدون نوبت یا یا نوبت پاسخ داده میشوند.
قانون ۷- چه کسی تشنۀ واقعی حل مشکل خویش است؟
قانون ۸- چگونه به شکل ناشناس پیام خود را ارسال کنید تا لازم نباشد درخواست حذف مشاوره بدهید؟
قانون ۱
سریعترین روش درمان هر نوع وسواس فکری و عملی (OCD) و حل شبهات در مورد خدا با عمل به قانون ۱
بند یک: به دلیل شباهت فوقالعاده زیاد مشکل مبتلایان محترم به وسواس فکری و عملی (OCD) با یکدیگر، اگر موفق شوید به مراحل سهگانۀ زیر عمل کنید، تجربه نشان داده که شما نیز میتوانید بدون نیاز به مشاورۀ جدید (که طبعاً زمانبر است) با ضمانت و در کمترین زمان ممکن به نتیجۀ مطلوب برسید:
۱- ابتدا وارد کانال ایتا شوید (کلیک)
۲- سپس به بخش فهرست هشتکهای وسواس بروید (کلیک)
۳- در بین هشتکهای فوق:
- هشتک وسواس خود (مثلا #وسواس_ریزبینی) را پیدا کنید.
- با کلیک روی هر هشتک، تمام مشاورههای مربوط به همان وسواس فهرست میشوند.
- سپس حداقل یک مشاوره در درمان وسواس خود را با دقت مطالعه نمایید.
- در هر مشاوره، به تمرینی که برای درمان همان وسواس (مثلا #وسواس_ریزبینی) توصیه شده عمل نمایید تا شما نیز بدون نیاز به مصرف داروهای پرعوارض و مراجعۀ مکرر به روانکاو، روانشناس و روانپزشک در کمترین زمان ممکن شاهد درمان وسواس (OCD)، با روش علمی خوددرمانی Structured Self-Healing & Care که تنها روش تضمینی درمان است، باشید.
بند دو: مخاطبان محترمی که در خصوص خدا، دین و مذهب شبهۀ فکری دارند یا نیاز به مشاوره احساس میکنند ابتدا لازم است کتاب نگارنده با عنوان «اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه» را رایگان از نشانی زیر دریافت و بدون عجله و با آرامش از ابتدا تا انتها مطالعه کنند:
https://esbatekhodavand.blog.ir/post/4
این کتاب با زبان بسیار ساده نوشته شده و صرفاً از طریق وبلاگ نگارنده نزدیک به ۱۰ هزار بار بارگیری (دانلود) شده است.
طبق گزارش اقشار مختلف (کلیک) ازجمله خداناباوران (نمونه) که دیگر هیچ چیز جز شواهد قابل درک با حواس پنجگانه را قبول نداشتند این کتاب -خصوصاً مراحل تجربی آن- توانسته تمام شبهات ایشان نسبت به اصل وجود آفریدگار (طراح هوشمند / خدا) را از اساس حل کند و به سؤالاتشان پاسخ قانعکننده بدهد.
مخاطبان محترمی نیز که صرفاً شبهۀ علمی دارند کافی است کتاب زیر را مطالعه نمایند.
جهت دریافت «کتاب تصویری علم و اندیشه»، (تألیف نگارنده) حاوی صدها دلیل از دانشمندان و مراکز علمی جهان در اثبات وجود خدا، حقیقت قرآن و نقش اسلام در پایه گذاری علوم مدرن امروز جهان، نام آن را جستجو و رایگان دریافت کنید یا به نشانی زیر مراجعه نمایید:
https://esbatekhodavand.blog.ir/post/5
کتاب دیگر نگارنده کتاب تصویری توحید مفضل است که از لسان امام معصوم (ع) صرفاً با تکیه به خرد و شواهد قابل درک با حواس پنجگانه به اثبات وجود طراح هوشمند پرداخته است که این کتاب را نیز میتوانید در نشانی زیر رایگان دریافت نمایید:
https://esbatekhodavand.blog.ir/post/6
البته مخاطبان محترمی که علت اصلی پیدایش شک و شبهات در ذهن ایشان، وسواس فکری (Obsessive-Compulsive Disorder) است و نسبت به همه چیز حتی وجود محسوسات نیز دچار شک وسواسی شدهاند به طوری که با استدلال دودوتاچهارتای ریاضی نیز قانع نمیشوند نگران نباشند چون ایشان نیز با تمرینات بسیار ساده از جمله تمرین طرد افکار مزاحم، اختلال وسواسشان کنترل و سپس درمان شده و ایمانشان بدون نیاز به هیچ استدلال و خواندن کتب علمی، تجربی و روایی نگارنده در شواهد وجود خدا بر میگردد؛ به عنوان نمونه مشاورۀ موفق اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم با فردی قبلاً خداناباور را مطالعه نمایید.
بند سه: تمام مشاورهها جهت درمان هر نوع اختلال روانی (Mental disorders) خصوصاً وسواس (OCD) و همچنین تمام مشاوهها جهت حل شبهات اعتقادی، متکی بر منابع علمی و تمرینات مجرب از جمله تمرین طرد افکار مزاحم، تمرین درمان وسواس طبق عمل عرف و خصوصاً تمرین مشورت با عقل میباشند.
چون این تمرینات موجب طرد افکار مزاحم میشوند و از طرف دیگر افکار مزاحم (Automatic negative thoughts)، از منظر علم روانشناسی Psychology، عامل پیدایش تمام اختلالات روانی هستند- بنابراین شما با کمک این تمرینات، علاوه بر درمان هر نوع وسواس فکری و عملی (Obsessive-Compulsive Disorder) موفق به درمان تمام اختلالات روانی دیگر ازجمله افسردگی (Depression)،استرس (Psychological stress)، اضطراب (Anxiety)، حملۀ پانیک (Panic attack) و غیره نیز خواهید شد و در صورت تداوم تمرین از ابتلا به اختلالات روانی جدید نیز تا زمانی که تمرین خصوصاً طرد افکار مزاحم را ادامه دهید در امان خواهید ماند و اگر همت بالاتری نیز داشته باشید با ادامۀ خصوصاً تمرین طرد افکار مزاحم میتوانید ثبات شخصیت و حتی نتایج بالاتر را نیز تجربه کنید؛ نتایجی که تصورش نیز برای بسیاری از مردم ایران و جهان در این دنیای پراسترس مشکل است.
اگر میخواهید در جریان جزئیات بیشتری قرار بگیرید -ازجمله مطمئن شوید آیا تشنۀ حل مشکل خود هستید؟- لطفاً قوانین بعدی را نیز مطالعه نمایید.
قانون ۲
مشکل خود را کامل اما حتماً مختصر و مفید توضیح دهید تا مشاوره با ضمانت به نتیجه برسد.
بند یک: اگر همچنان بعد از مطالعۀ قانون اول (که نزدیکترین راه رسیدن به نتیجه است)، تمایل به مشاورۀ جدید یا رفع شبهۀ علمی دارید، ابتدا از میان چند پریسش و پاسخ یا مشاورۀ موفق (نمونۀ اول، دوم و سوم) فقط یکی را با دقت مطالعه نمایید و درست مانند افراد مذکور، شبهۀ علمی یا مشکل خود را مختصر و مفید توضیح دهید (در هر پیام فقط یک شبهه یا مشکل مشخص را مطرح کنید) تا دست مشاور برای راهنمایی روشن و مؤثر شما باز شود.
بند دو: اگر به چند وسواس فکری و عملی (OCD) مبتلا هستید، لطفاً مانند نمونههای فوق حتیالمقدور در هر مشاوره فقط یک وسواس یا اختلال (Mental disorders) مثل افسردگی (Depression) را توضیح دهید تا با تمرکز بهتر، مشکل شما دقیقاً شناسایی شده و هر چه زودتر به نتیجۀ مطلوب برسید.
بند سه: غالب مخاطبان محترم به دلیل اختلال وسواس،، توضیحات بسیار طولانی ارسال میکنند آنهم بدون ویرایش، مشوش و سپس علاوه بر اینکه مفصل چندین وسواس خود را توضیح میدهند معمولا مشکلات غیرمرتبط و شخصی را نیز به طور مفصل بیان میکنند که کافی است این مخاطبان محترم بدانند این توضیحات طولانی، به راحتی مانع یک مشاورۀ روشن، مؤثر و موفق میشوند.
بند چهار: خصوصاً مخاطبانی که وسواس فکری (OCD) دارند -ازجمله ناباوران- اگر واقعاً به دنبال حقیقت هستند و میخواهند به پاسخ علمی و خردمندانۀ شبهات بیپایان خود در مورد اصل وجود خدا و دین برسند لازم است هر نوبت فقط یک یا نهایتاً دو شبهۀ مشخص را ارسال کنند تا امکان پاسخ دقیق، علمی و روشن به هر کدام فراهم باشد.
اما تجربه نشان داده غالب ناباوران عادت دارند -یا برای اینکه طرف مقابل ناچار شود به ایشان پاسخ ندهد یا به دلیل اختلال وسواس در یک نوبت اقدام به ارسال دهها شبهۀ درهمبرهم، ویرایش نشده، تکراری و معمولاً توأم با خشم درونی و فاقد ادب کنند که این شبهات نسبت به خدا، دین و مذهب، از دوران کودکی، توسط محیط و رسانه در ذهن ایشان پمپاژ و انباشته شده و غالباً مبنای علمی و حتی شبه علمی هم ندارند و در واقع زاییدۀ اختلال و افکار وسواسی ایشان هستند که در قانون ۳، بند یک به طور مصداقی توضیح دادهام که چطور برخی از این افراد محترم حتی بعد از اطلاع از قانون فوق، باز در یک پیام دهها شبهۀ غیرمرتبط با هم ارسال میکنند و با تشکیک در برخی بدیهیات ازجمله محسوسات مقابل چشم و حتی حواس پنجگانۀ خود تردیدی در اینکه دچار اختلال وسواس هستند (و باید به جای ارسال شبهات بیپایان ابتدا وسواس خود را درمان کنند) باقی نمیگذارند.
اما خوشبختانه برخی از ایشان با تذکر نگارنده اشتباه یا خطای خود را اصلاح میکنند از جمله «این خداناباور» که بعد از تذکر خیرخواهانه به وی، «اینجا» متوجه اشتباه خود شد!
بند پنج: برخی از مخاطبان فوقالذکر (بند چهار)، به دلیل اختلال چند شخصیتی یا شخصیت چندگانه Dissociative identity disorder (DID)، هر بار با یک نام کاربری متفاوت اقدام به ارسال پیام میکنند، گاه در قالب شخصیت یک خداناباور تندرو، گاه در قالب شخصیت یک ندانمگرای مؤدب، گاه در قالب شخصیت خداباوری که شکش بدون دلیل از بین رفته، گاه در قالب یک زن و گاه یک مرد و غیره؛ اما خوشبختانه برخی از ایشان به محض اینکه متوجه میشوند سایت نگارنده توانایی شناسایی IP مخاطبان را دارد (حتی در صورت تغییر IP با نرمافزارهایی نظر Mask My IP، توان تشخیص IP اصلی را نیز دارد)، خودشان با شرمندگی از اینکه در قالب شخصیتهای مختلف مدام پیام میدادند عذرخواهی میکنند.
اما دلیل اصلی که اینجانب از پاسخ به این افراد خودداری میکنم و حداقل مستقیم به رویشان نمیآورم فقط اطلاع از حقیقت فوق نیست، بلکه مهمتر از آن، خبر دارم که برخی از این افراد محترم طبق تمریناتی که نگارنده به خود ایشان آموزش دادم، صادقانه مشغول درمان اختلالات عدیده و گاه خطرناک خود خصوصاً با کمک تمرین طرد افکار مزاحم هستند و به مراحل بسیار خوبی نیز رسیدهاند اما به دلیل قدردان نبودن نتایج این تمرینات (ازجمله کنترل افکار خطرناک و بینیاز کردن از دارو و دکتر) متأسفانه این افراد، در حین تمرین، در مقابل وسوسههایی که باید با خود تمرین طردش میکردند، کم میآورند و به یکباره کم طاقت شده و مدام افکار وسواسی خود را با حسابهای کاربری متفاوت به همراه دهها شبهۀ سطحی که خودشان هم از درستی آن مطمئن نیستند ارسال کنند که همین خطای آشکار باعث میشود همانطور که «اینجا» به یکی از ایشان متذکر شدم، روند درمانیشان دچار کندی شود به طوری که حتی بر فرض اگر این افراد به سخنان جسورانهای که نسبت به خدا و دین مطرح کردند، واقعاً اعتقادی هم نداشته باشند باز از اثر وضعی این خطا که حداقل آن تأخیر در اجابت دعا و درمان خودشان است بینصیب نخواهند ماند مگر اینکه صادقانه توبه و اصلاح کنند و دیگر از این به بعد تصمیم بگیرند در هر حال ادب را نسبت به آفریدگار جهان که عزیز و صاحب کبریاست رعایت نموده و فقط با هدف درمان کامل اختلال وسواس بر تمرین طرد افکار مزاحم، (که بسیار آرامش بخش است) متمرکز شوند و تمام شبهات را رها کنند (و ذهن خود را مرخصی بدهند و لذت ببرند) و بعد از درمان کامل وسواس اگر واقعاً شبههای برایشان باقی مانده، به شکل خردمندانه (رها کردن گمان و تکیه بر محسوساست) و با کمک تمرین مشورت با عقل حل نمایند.
نکته: افرادی که دچار اختلال وسواسی-جبری Obsessive-Compulsive Disorder و اختلال چند شخصیتی هستند خودشان میتوانند با کمک تمرین مشورت با عقل، از ارسال افکار وسواسی و خصوصاً فرو رفتن در قالبهای مختلف شخصیتی خودداری کنند و اولویت را به رها کردن تمام شبهات و تمرکز کامل بر تمرین طرد افکار مزاحم تا درمان کامل خویش فرار دهند در غیر این صورت تجربه نشان داده قبل از درمان، گاه حتی استدلالهای دودوتاچهارتای ریاضی هم باعث تولید شبهات بیاساس در ذهنشان میشود.
بند شش: هر کسی که از نگارنده به شکل ناشناس سؤال بپرسد -اعم از خداناباور، خداباور، ندانمگرا و مبتلایان به وسواس فکری، نشخوار فکری و وسواس اعتقادی- تا زمان که معلوم نشده وی چه باور یا اختلالی دارد به طور متعارف به وی پاسخ میدهم اما اگر مثلاً کسی که سؤالات درون دینی میپرسد، روشن شود خداناباور، ندانمگراست از وی میخواهم طبق توضیحاتی که «اینجا» (در پاسخ به خداناباوری که پرسیده: «اگه انسان لجوجی بودم...») آمده ابتدا باید ترتیب تحقیق را به شکل علمی که همانجا توضیح دادم انجام دهید یعنی طبق روش کتاب نگارنده، اول تکلیف خود را با اصل وجود خدا یک بار و برای همیشه با رها کردن هر تئوری، فرضیه و امور غیرقطعی و تکیۀ صرف بر شواهد قابل درک با حواس ۵ گانه روشن کنید و سپس تحقیق در ادیان و در نهایت مذاهب را تکمیل کنید (نمونه).
اگر در گفتگو روشن شود که شما دچار اختلال وسواسی-جبری Obsessive-Compulsive Disorder نیز هستید در این صورت از شما دعوت میکنم که اگر شک دارید، ابتدا از وجود وسواس (OCD در خود با کمک تمرین مشورت با عقل مطمئن شوید و سپس تا درمان کامل، به جای تمرکز بر شبهات بر تمرین طرد افکار مزاحم، (که بسیار آسان است) یا اگر لازم شد تمرین درمان وسواس طبق عمل عرف متمرکز شوید تا به شکل خودکار شاهد رفع شبهات خود باشید و برای شبهات باقی مانده به شکل متعارف در کمترین زمان ممکن تحقیق و اطمینان برسید.
بند هفت: اگر خداناباوران از نگارنده در گروه خود جهت پرسش و پاسخ دعوت کنند با عنایت به شروطی که در بند شش گذشت، مدیر گروه کافی است از اعضای خود بخواهد که سؤالات خویش از نگارنده را به حساب کاربری وی بفرستند و سپس وی سؤالات را برای نگارنده بفرستند تا من نیز با مشورت عقل به تک تک ایشان پاسخ دهم و وی در گروه منتشر کند.
قانون ۳
روش پاسخ به افرادی که در ارسال سؤال بیش از حد وسواس به خرج میدهند!
بند یک: روش اینجانب به شهادت تمام مخاطبان محترم این است که افرادی که تازه مشاوره با نگارنده را شروع کردهاند را حتی گاه بدون نوبت پاسخ میدهم اما با توجه به اینکه اغلب سؤالات ارسالی مخاطبان محترم در خصوص اختلال وسواس فکری و عملی (OCD) است، بنابراین به طور طبیعی گاه برخی از ایشان که در حین یا بعد از اتمام هر مشاوره، به جای تمرکز بر انجام تمرینات، وسوسه شده و مشکل خود را به اشکال دیگر یا دقیقا به همان شکل سابق توضیح میدهند و علیرغم دریافت پاسخ مجدد، به دلیل اختلال وسواس سهباره و ... مشکل خود را عیناً به تکرار شرح میدهند (نمونه)
برخی از ایشان -خصوصاً ناباوران و مبتلایان به وسواس اعتقادی- مدام به این بهانه که حالشان خوب نیست شروع به طرح مشکلات و افکار ناامیدکنندۀ خود که بعضا بارها و بارها مفصل به ایشان پاسخ دادهام میکنند درحالی که خودشان نیز حتی گاه از این تفصیل گله کردهاند.
برخی نیز مدام بابت ارسال نظرات خود که دارای افکار وسواسی و بسیار سیاه و ناامیدکننده است عذرخواهی کرده و برخی نیز سخت اظهار پشیمانی میکنند به طوری که با اصرار میخواهند نظراتشان را پاک کنم (نمونه).
نکته: طبق قانون ۸ که در ادامه آمده فقط در شرایطی که نظر ایشان به دیگر مخاطبان ارجاع داده نشده باشد امکان حذف وجود دارد.
در نهایت کثرت این دست پیامهای تکراری حاوی افکار وسواسی، موجب دلخوری مخاطبانی شده که گاه تا چند ماه منتظر فقط یک پاسخ کوتاه، برای سؤال علمی خود از نگارنده ماندهاند و سخت منتظر نوبت خود طبق فهرست صف مشاوره با مخاطبان هستند!
بنابراین اینجانب برای رعایت عدالت و خصوصاً کمک به افرادی که دچار اختلال وسواس هستند ناچارم به افراد فوقالذکر که در ارسال سؤالات تکراری خود بیش از حد مبالغه میکنند بگویم مشمول قانون ۳، بند یک، بخش الف شدهاند (یعنی همین بخش که در ادامه آمده) و از ایشان میخواهم آن را مطالعه کنند:
الف- اگر به این مخاطبان محترم برای اولین بار گفتهام که سؤال ایشان در فهرست صف مشاوره با مخاطبان قرار گرفته است معنایش این است که به سؤالات ایشان بعد از پاسخ به دیگر مخاطبان محترم که منتظر پاسخ خود هستند، پاسخ خواهم داد.
اگر ایشان از طریق ایتا، تلگرام یا پست الکترونیک و امثال آن به نگارنده پیام دادهاند از همان طریق ایشان را در جریان پاسخ خود قرار خواهم دارد.
اگر از طریق همین وبلاگ پیام داده اند به همان صفحه که پیام داده اند پاسخشان را ارسال خواهم کرد.
زمان پاسخ مشخص نیست زیرا گاه فقط یک مشاوره به دلایل مختلف از جمله مشغول بودن نگارنده به اولویتها ممکن است چندین روز بلکه بیشتر زمان به خود اختصاص دهد لذا امکان مشخص کردن زمان قطعی برای پاسخ به هیچ کدام از سؤالات ارسالی ممکن نیست.
اگر تا قبل از دادن پاسخ توسط نگارنده این افراد پیامهای جدید ارسال کنند، این پیامها بدون اینکه خوانده شوند بایگانی شده و هنگام پاسخ، به همۀ آن پیام ها یکجا پاسخ خواهم داد.
اگر این افراد با اطلاع از این قانون از ارسال سؤالات تکراری خودداری کنند بعد از مدت کوتاهی از شمول این قانون خارج خواهند شد اما اگر به دلیل اختلال وسواس قبل از اینکه نگارنده پاسخشان را بدهم باز بیش از حد سؤال و پیام جدید خصوصاً حاوی افکار وسواسی و ناامیدی بفرستند، ناچاراً مشمول بند ب که در ادامه آمده خواهند شد:
مقدمۀ بند ب:
برخی مخاطبان محترم وقتی بیش از حد نظرات تکراری، ناامیدکننده و ... ارسال میکنند و با سکوت از سر ناچاری نگارنده مواجه میشوند میپرسند: «اگر وقت ندارید بگویید ندارم تا از دیگران بپرسم.» و هنگامی که به ایشان میگویم: به دلیل کثرت سؤالات و محدودیت وقت نگارنده، حتماً از دیگران بپرسند (۱) اما باز این افراد چون مبتلا به اختلال وسواس فکری هستند، شروع با ارسال دهها شبهه و سؤال و افکار وسواسی در یک پیام میکنند.
وقتی از همین افراد دعوت میکنم از ارسال سؤالات تکراری خودداری کنند یا طبق قانون ۲، بند چهار (که از نظرتان گذشت) حداقل از ارسال دهها شبهه با هم پرهیز نمایند، این افراد محترم صادقانه عذرخواهی کرده و پیام میدهند: «اینجا وبلاگ و زمین بازی شماست و من باید تابع باشم و در ضمن بخاطر ده تا ده تا سوال کردن هم عذر خواهی میکنم» اما به عنوان نمونه همین فرد محترم، به دلیل اختلال وسواس، چند روز بعد از عذرخواهی فوق، مجدد در یک پیام حداقل ده شبهه را باز با ادبیات تند ارسال کرد و باز چند روز بعد در پیام دیگر گفت: «نمیدانم برای چه چیزی پاسخگو نیستید ولی فکر کنم همین ده تا ده تا ارسال سوال باز هم تکرار شد. باز هم میگویم ببخشید و حداقل امیدوارم دیگر این اشتباه احمقانه و مضحک را تکرار ننمایم» اما در ادامه باز صادقانه (به دلیل اختلال وسواس) دهها شبهۀ جدید دیگر را پشت سر هم و یکجا مطرح کرد (منبع) لذا به ناچار به ایشان اطلاع میدهم که مشمول قانون ۳، بند یک، بخش ب که در ادامه آمده شدهاند:
ب- اما مخاطبانی که به دلیل اختلال وسواس بیش از حد به تکرار نظر به سایت ارسال کنند به طور خودکار به حالت «❌ عدم نمایش» در خواهد آمد یا اگر به صفحات دیگر ارسال کنند از مطالعۀ آنها خودداری کرده و فقط روزهای پنجشنبه، تمام نظرات ایشان که در طول هفته ارسال کردهاند را مطالعه خواهم نمود و اگر نوبتشان طبق فهرست صف مشاوره با مخاطبان رسیده باشد همان روز به خواست خدا، پاسخ تمام شبهات یا سؤالاتشان (مگر موارد بند چهار همین قانون) یکجا داده خواهد شد.
بند دو: همان بند اول است با این تفاوت که اگر مخاطبان محترم مذکور علیرغم تذکر فوق، باز به دلیل اختلال وسواس، اقدام به ارسال بیش از حد نظر، خارج از شدن از ادب متعارف و علمی شوند یا مدام قوانین را نقض کنند، در این صورت ایشان را به قانون ۳، بند دو (یعنی همین بند) ارجاع خواهم داد که عرض شد عیناً همان بند اول است با این تفاوت که نظرات این افراد محترم را فقط اول هر ماه مطالعه خواهم نمود و سپس مراحلی که در بند یک گذشت طی خواهد شد.
(۱) نگارنده علیرغم صفحات متعدد با ۱۴ هزار عضو و ۲ هزار بازدید روزانه و فعالیت فرهنگی و کارهای در اولویت، چون یک نفر بیشتر نیستم گاه به قدری سؤالات زیاد میشود که اگر چندنفر را هم شبانه روز استخدام کنم باز امکان پاسخ به همۀ آنها در مدت کوتاه فراهم نخواهد شد؛ بنابراین با وجود این محدودیت زمانی، اگر در تجربه معلوم شود حتی با اجرای قانون ۳ مشکل افراد مذکور حل نمیشود، چارهای باقی نمیماند که مانند گذشته، بخش نظرات تمام صفحاتم از جمله همین سایت را کامل ببندم که این ظلم آشکار به کسانی خواهد شد که فقط با یک مشاورۀ چند دقیقهای و آموزش یک تمرین مجرب مانند طرد افکار مزاحم، از افکار خطرناک خودکشی، خودزنی، خداناباوری و ... تا پایان عمر به طور کامل در امان خواهند ماند.
بنابراین از مخاطبان بسیار فهیم و خردمند (نمونه پیوست) که شرایط نگارنده را درک و از تولید حواشی و ارسال سؤالات اضافه خودداری میکند تا حق افرادی که در شرایط خاص هستند ضایع نشود صمیمانه سپاسگزارم.

بند سه: برخی مخاطبانِ خصوصاً ناباور حتی سؤالات علمی -که رسیدن به پاسخ آن نیاز به تحقیق آزاد و بدون تعصب دارد- را به شکل فوتبالی با کری خواندن مرسوم بین طرفداران تیم آبی و قرمز مطرح میکنند و اگر به هر شبهه و سؤالشان حتی با شکل دودوتاچهارتای ریاضی پاسخ دهم، به دلیل اختلال وسواس (OCD) و تعصبی که بر ایشان حاکم شده، ذهنشان از دل همان پاسخ بدیهی، یک سؤال و شبهۀ دیگر بازتولید میکند یا حتی در مواردی که نکتهای را مطرح میکنم تا شبهۀ ایشان حل شود همان نکتۀ برایشان تولید شبهۀ جدید میکند.
به عنوان نمونه یکی از این مخاطبان محترم به دلیل اختلال وسواس حتی در اصل وجود عقل خودش نیز دچار شک شده و خوشبختانه اینک در حال تحقیق در این خصوص است که «اینجا» از وی خواستم اگر میخواهد به نتیجه برسد مراقب باشد در امور بدیهی دچار ریزبینی نشود که وی در «اینجا» از همان راهنمایی روشن، ذهنش شبههای جدید تولید کرد در «اینجا» صادقانه تصریح کرد کلاً متوجه منظورم نشده است!
باز به عنوان نمونه دیگر در «اینجا» فردی خداناباور سؤالی از نگارنده پرسید که معلوم شد قبلاً عیناً همان سؤال را پرسیده و جوابش را نیز گرفته است؛ نگارنده در ضمن پاسخ به همان سؤال، وی را به متنی در «اینجا» ارجاع دادم و از وی دعوت کردم از تجربۀ اینجانب در حفظ آزادی فکری فردی برای خودش استفاده کند اما وی علیرغم روشن بودن توضیحات مذکور، چون ذهنش به دلیل اختلال وسواس از بدیهیات هم شبهه تولید میکند، با حالت عصبی پرسید: «متوجه عبارت «آزادی فکری فردی خود را فدای هیچ کاری نکنید» نشدم. منظور تان چیست؟ یعنی این سوال اینقدر سخت است که پاسخگویی برایش ناممکن است؟» و در ادامه این مخاطب محترم، ذهنش شبهات نامربوط دیگر را تولید و برایم ارسال نمود.
نکتۀ قابل تأمل اینکه این فرد محترم همان کسی است که قبلاً از اینکه در یک پیام دهتا دهتا شبهه ارسال ارسال کرده، عذرخواهی کرد اما بلافاصله بعد از آن عذرخواهی باز همین اشتباه را تکرار کرد و برای سوم هم عذرخواهی کرد و باز تکرار کرد ... که عرض کردم حتی اگر به تک تک شبهات این افراد با استدلال دودوتاچهارتای ریاضی هم پاسخ داده شود تجربه و علم میگوید چون این افراد درمان اختلال وسواس را در اولویت قرار ندادهاند همان پاسخها موجب تولید شبهۀ جدید در ذهن ایشان خواهد شد.
روشن است بهترین خدمت به این افراد، این است که به جای پاسخ به شبهات، از ایشان دعوت کرد اگر دلسوز امنیت روانی خود هستند و واقعاً حقیقت برایشان مهم است نه افکار وسواسی، فورا با رها کردن کامل شبهات بیپایان، با تمرین ایمنیبخش و آرامشبخش طرد افکار مزاحم دیگر اجازه ندهند ذهن ایشان حیاط خلوت افکار مزاحم و گاه خطرناک شود.
اگر این افراد این پیشنهاد خیرخواهانه را نپذیرند و به ادامۀ ارسال شبهات خود اصرار کنند برای کمک به خودشان، به ایشان اطلاع خواهم داد که مشمول قانون ۳ (یعنی همین قانون) شدهاند و از این به بعد پیامهای ایشان فقط پنچشبنهها یا اول هر ماه با هم یکجا خوانده خواهد شد.
بند چهار: در خصوص روش پاسخ نگارنده به شبهات افراد فوقالذکر در مورد خدا، دین و مذهب به محض اینکه محرز شود این افراد دچار اختلال وسواس شدهاند (خصوصاً اگر خودشان تصریح کنند به وجود محسوسات مقابل چشم شک پیدا کردهاند و حتی به حواس پنجگانۀ خود نیز دیگر اعتماد ندارند) لازم است به جای پاسخ به شبهات این افراد در مورد خدا، دین و مذهب (حتی اگر کاملاً علمی و غیروسواسی باشد)، از ایشان دعوت کرد که ابتدا اختلال وسواس خود را کنترل و درمان کنند و سپس با تحقیق به شیوۀ علمی و غیروسواسی از پایه باورهایش خویش را اصلاح نمایند.
برای درک بهتر این موضوع یکی از مخاطبان محترم که خوشبختانه ابتدا موفق شد اختلال وسواسش را با راهنمایی نگارنده قابل کنترل و سپس درمان کند (و طبق گزارش خودش (کلیک) تمرین طرد افکار مزاحم را اختیاراً در بیداری ترک نمیکند)، موفق شده مانند جمع قابل توجهی از مخاطبان دیگر -از خداناباور تا اهل سنت و شیعه- طبق روش آموزشی کتاب نگارنده باور خود به اصل وجود طراح هوشمند (خدا) را به شکل محققانه و علمی پایه گذاری کند. (روش محققانه این است که فرد باید گمان و امور خارج از دسترس تجربه را کاملاً رها کند و صرفاً به امور قابل درک با حواس پنجگانۀ خویش تکیه نماید).
این مخاطب محترم در مشاوره خصوصی با نگارنده موفق شد باور به دین و مذهب خردمندانه را نیز به شکل محققانه و علمی پایه گذاری کند به طوری که دیگر هیچ شبههپراکن با هر مدرک تحصیلی و افراد مبتلا به اختلال وسواس، توان ایجاد کوچکترین شبهه در باورش را ندارد. (وی تمرین مشورت با عقل را کامل آموزش دیده و طبق گزارش خودش به مرحلهای رسیده که با این تمرین زندگی نموده و تمام افکار و کارهایش را مدیریت میکند.)
وی پیشنهاد داد با توجه به اینکه اگر اینجانب به شبهات خصوصاً ناباورانی که دچار اختلال وسواس هستند پاسخ حتی دودوتاچهارتای ریاضی بدهم، باز ذهنشان از همان پاسخ، شبهۀ جدید تولید خواهد کرد؛ بنابراین به جای پاسخ به خودشان، شبهات ایشان را به شکل آموزشی در کانال یا سایت بارگذاری کنم تا پاسخ نگارنده به این شبهات، برای کسانی که مشغول رفع شبهات در فضای مجازی هستند قابل استفاده باشد.
وی در ادامه پیشنهاد داد که نگارنده این شبهات را حتی اگر کودکانه، بیاساس و ناشی از اختلال محض وسواس باشد را مستقل در کانال بارگذاری کنم و سپس خودم با تکیه صرف به عقل و تجربه، به تک تک این شبهات پاسخ بدهم که اگر خدا بخواهد در حال بررسی این پیشنهاد خردمندانه و روش اجرای آن هستم و بعد از مشورت با عقل اقدام خواهم کرد. (ازجمله در یک پست مستقل تک تک این شبهات را مطرح و با دلایل عقلی صرف که قابل قبول برای خداناباورانی که وسواس فکری جدی ندارند باشد پاسخ خواهم داد.)
نکته: یکی از اشتباهات رایج حداقل برخی مراکز پاسخگویی عام به شبهات این است که مشکل اختلال وسواس فکری مخاطبان خود را به هیچ وجه لحاظ نمیکنند!
این مراکز محترم قربة الی الله توجه ندارند برخی از مخاطبانشان به دلیل اختلال وسواس، هر پاسخی به ایشان داده شود حتی مستدل، دچار شبهۀ جدید شده در باطل خود بیشتر تقویت خواهند شد، چون این افراد هدفشان از پرسش، ابطال نظر اسلام است نه رسیدن به حقیقت!
تنها راه چاره این است که ابتدا از این افراد -خصوصا اگر در محسوسات تشکیک کنند- خیرخواهانه خواسته شود برای درمان اختلال وسواس خود که یک بیماری شناخته شدۀ علمی در تمام دنیاست اقدام کنند.
بند پنج: در موارد خاص که در قانون ۵ بند یک به عنوان نمونه میتوانید مطالعه کنید، در نهایت با حفظ نهایت احترام، چارهای جز مسدود کردن مخاطبان مذکور که از طریق صفحات گوناگون از جمله کانال ایتا پیامهای کاملا شخصی و خارج از موضوع میفرستند باقی نمیماند.
مخاطبانی که پیامهای حاوی الفاظ رکیک میفرستند نیز شامل این قانون خواهند شد.
قانون ۴
روش تضمینی درمان اختلال و ناامید نشدن در هیچ کار از جمله مشاوره با نگارنده
بند یک: یکی از پیامهای پرتکرار مربوط به برخی مخاطبان محترمی است که میگویند سالهای سال، هر راهی را برای حل شبهه یا درمان اختلال روانی خود با صرف انواع دارو و مراجعه به دکتر تجربه کردهاند اما به نتیجه نرسیدهاند (نمونه) و سپس توضیح میدهند به طور اتفاقی با سایت نگارنده آشنا شدهاند و در ادامه با قسم یا خواهشهای غلیظ تصریح میکنند که آخرین امیدشان نگارنده است و حتی برخی میگویند اگر به هر دلیل اینجانب فعالیت خود را تعطیل کنم دیگر هیچ امیدی به زندگی هم ندارند و ممکن است خدای ناکرده خودکشی کنند!
این اظهارات ناپخته و احساس وابستگی خیالی به اشخاص، بدون شک به دلیل اختلال وسواس (OCD) است که تجربه نشان داده به محض درمان یا کنترل وسواس برطرف میشود.
خصوصاً اینکه نگارنده همانطور که «اینجا» دلایل آن را ذکر کردم به طور کاملاً ناشناس مشغول فعالیت در فضای مجازی هستم به طوری که هیچ کدام از اعضای خانواده و حتی دوستان صمیمیام نیز از فعالیت اینجانب خبر ندارند و حتی هیچ یک از مخاطبان صفحاتم نیز از سن و جنسیت و اینکه آیا عرف مردم نگارنده را فردی مذهبی میداند؟ مطلع نیستند و این بهترین فرصت برای تمام مخاطبان محترم است که به دو سخن خردمندانۀ زیر بدون درگیر کردن ذهن به حواشی و ظواهر افراد عمل کنند و شبهات، مشکلات و خصوصاً اختلالات روانی خود را در کمترین زمان ممکن درمان نمایند:
یستمعونَ القَول فیَتَّبِعون أحسَنَه.
🌼 خردمندان، سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند!
أُنْظُرْ إلى ما قال و لا تَنْظُرْ إلى مَنْ قال
🌼 ببین چه میگوید و نبین که میگوید!
اما اینجانب بر اساس تحقیق در آیات و روایت معتبر و صریح به افراد مذکور تأکید میکنم اگر واقعاً میخواهید دیگر تا پایان عمرتان حتی یک بار هم امیدتان ناامید نشود باید تنها امیدتان به آفریدگار جهان باشد (همان آفریدگار که بزرگان خداناباور نیز احتمال وجودش را میدهند) و بدانید که نگارنده و حتی روشهای درمانی (مانند تمرین طرد افکار مزاحم) وسیلهای بیش از جانب همان آفریدگار مهربان نیستیم!
بنابراین تلاش کنید فقط امیدتان به خدا باشد و بس و به امثال نگارنده و راهکارهایی که داده میشود فقط به چشم وسیله از جانب خدا نگاه کنید که در این صورت مطمئن باشید دیگر برای همیشه حتی یک بار هم در هیچ کار فردی و اجتماعی خود هرگز ناامید نخواهید شد و تمرین طرد افکار مزاحم، تمرین مشورت با عقل و تمرین درمان وسواس طبق عمل عرف و دیگر راهکارها، به خواست خدا پایانی خواهد بود بر تمام دردها، اختلالات و رنجهایی که تاکنون متحمل شدهاید که بدون شک تمام این ناکامیها نتیجۀ چشم دوختن ما به اسباب است نه مُسَبّبُ الأسباب:
🌺 إنَّ اللَّهَ- تَبَارَکَ وَ تَعَالى- یَقُولُ: وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی وَ مَجْدِی وَ ارْتِفَاعِی عَلى عَرْشِی، لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کُلِّ مُؤَمِّل مِنَ النَّاسِ غَیْرِی بِالْیَأْسِ وَ لَأَکْسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ عِنْدَ النَّاس و ...
خداوند والامقام بعد از ۴ قسم میفرماید:
قطعاً و قطعاً و قطعاً امید هرکسی از مردم که به غیر من (هر سبب ازجمله پول، دکتر و دارو) امید ببندد (و آنها را بهجای من حلّال مشکلاتش بداند) به یأس قطع میکنم و قطعاً و قطعاً و قطعاً نزد مردم بر او لباس خواری میپوشانم و ...
📘 کافی (ط - دار الحدیث)، ج۳، ص: ۱۷۰
قانون ۵
پرسش از مسائل شخصی و ورود به حریم کاملاً خصوصی نگارنده
بند یک: نگارنده در معرفی خود (کلیک) شفاف توضیح دادهام که:
🗣 در واقع صفحات اینجانب برشی از زندگی شخصی من است و از طرفی اکثر نزدیکان و فامیلم از مرفهین و مخالفین نظام و رهبر قبلی و فعلی آن هستند و برخی سابقۀ انکار آفریدگار و توهین به مقدسات دارند و مصرند من نیز مثل ایشان فکر کنم و به محض اطلاع از فعالیت مذهبی نگارنده ممکن است به اشکال مختلف حتی به شکل قهری مانع فعالیتم شوند و از طرف دیگر عقل و نقل (ر.ک. به روایات پرهیز از شهرت) و آزادگی و تجربۀ آرامشبخش کار در سایۀ گمنامی، به من انگیزه داده، تا وقتی خدا بخواهد گمنام فعالیت کنم و اولویتم صرفنظر از خلق، تحقق خواستۀ خالقم -که خواستۀ عقل ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمَن است- باشد.
اما با این حال برخی مخاطبان به دلایل منطقی تمایل دارند بیشتر در مورد نگارنده بدانند و به عنوان نمونه میپرسند:
👤 یک سوال شخصی هم دارم؛ البته اگر مایلید پاسخ دهید؛ شما پسر هستید؟
👤 نظر به برخی ملاحظات اخلاقی، خواهشمند است در صورت صلاحدید، بفرمایید که شما خانم هستید یا آقا؟ من خودم خانم هستم.
پاسخ نگارنده به این دست سؤالات این است که چون تمام مشاوههای نگارنده -چه بابت درمان اختلالات روانی از جمله وسواس و افسردگی و حتی بابت حل شبهات اعتقادی- متکی بر منابع علمی و تمرینات مجرب از جمله تمرین طرد افکار مزاحم، تمرین درمان وسواس طبق عمل عرف و خصوصاً تمرین مشورت با عقل میباشد بنابراین دانستن جنسیت طرفین نقش کلیدی در حل مشکلات ندارند از طرف دیگر حتی احتمال اینکه این دست سؤالات نیز از سوی برخی نزدیکان نگارنده به صفحاتم ارسال شوند تا از فعالیتم در فضای مجازی مطمئن گردند نیز کاملاً وجود دارد؛ ضمن اینکه به دلایلی که در ادامه مصداقی به آن پرداختهام برخی به محض اطلاع از خصوصیات شخصی ازجمله جنسیت نگارنده مواجهه احساسی را در پیش میگیرند و مشکلات جدی را پیش میآورند که به همین دلایل و دلایل دیگر، اینجانب بعد از مشورت با عقل صلاح را در این دیدم حتی نسبت به این سؤالات نیز از پاسخ خودداری نموده و جانب احتیاط را از دست ندهم.
برخی نیز خصوصاً خداناباور که با تمرین طرد افکار مزاحم اختلال وسواسشان کنترل شده و ایمانشان بدون هیچ استدلال و نیاز به خواندن کتب علمی، تجربی و روایی نگارنده در شواهد وجود خدا بر میگردد اما هنوز اختلال وسواس (OCD)، اختلال چند شخصیتی (DID) یا اختلال شخصیت اسکیزوئید (SPD) ایشان کامل درمان نشده گاهی پیامهایشان به سمت غیرمنطقی و احساسی میرود که توجه به آن خصوصاً برای کسانی که بر خلاف نگارنده چهره به چهره فعالیت فرهنگی دارند بسیار تجربۀ قابل استفادهای است (۱) چون روشن میشود که این پیامهای حاوی ابراز عشق و علاقه در واقع ریشه در یکی از اختلالات روانی مذکور (Mental disorders) دارد که متأسفانه امروز به دلیل سبک غلط زندگی در ایران هم رایج شده؛ از جمله:
🫂 دوستم خیلی عاشق کارشناسی شده که سؤالات خودش در مورد خدا و ائمه (ع) از او میپرسه؛ میگه بعد از یه سال مهر اون به دلم نشسته و به چشم استادی به او نگاه میکنم چون منو با خدا آشنا کرده!
با وجود این که هویت و جنسیت این استاد برای دوستم مشخص نیست ولی خیلی عاشقش شده به طوری که هرخواستگاری براش میاد قبول نمیکنه! بهش میگم وقتی نه هویت استادت برات مشخصه نه جنسیتش چرا به خواستگارات دست رد میزنی؟! میگه دست خودم نیست! شاید به خاطر اینکه استادم منو باخدا اشناکرده.
بهش گفتم پس این مهر، مهر استاد شاگردی است (و اشکال ندارد!).بخدا اینقدر عاشقش شده که جز به استادش به هیچ کس دیگه فکر نمیکنه! بهم میگه اگه بفهمم ازدواج کرده و یا زن هست دیگه بی خیال میشم!
به نظر شما من به استادش ماجرا رو بگم؟ بگم که حداقل هویت و جنسیتش خودش رو اعلام کنه؟ یا به یک بهانه بگه ازدواج کرده تا این دوستم فقط به عنوان استاد دوست داشته باشه نه عشق و ازدواج؟
لطفا راهنمایی کنید و سوال منو به صورت مستقیم در گروه و کانالتون نگذارید. (۲)
متأسفانه برخی پیامها نیز مانند پیام زیر که چندی قبل در چندین نوبت برایم ارسال شد (از لحن نرم به تهدید کشیده شد) بیش از حد قابل تأمل هستند:
👥 یک دختر خانمی به من گفته به شما پیام بدم که عاشق شما شده به طوری که هر روز داره مطالب شما رو با گریه پیگیری میکنه! صدای گریۀ این دختر رو حتی همسایهها هم میشنوند! بهم گفته اگه با شما ازدواج نکنه خودش رو آتیش میزنه!! میگه اگه باهاش ازدواج کنید حاضره هر طور شما بخواهید در کنار شما باشه و باهاتون همفکری کنه! همه میگن این دختر خانم از نظر ظاهر جزو زیباترین دختران است و حتی فرد مشهوری هم به خواستگاری وی اومده اما به خاطر شما جواب رد بهش داده. ... و اگه شما جواب رد بهش بدین و این دختر مجبور بشه با یکی دیگه ازدواج کنه کنار شوهر آیندۀ خودش همش به شما فکر میکنه و گناهش گردن شما میفته و به همه میگه شما باعث همۀ بدبختیهاش هستید.. خلاصه خطر مرگ و زندگیه!! دیگه خودتون میدونید!!!!
نگارنده بعد از مشورت با عقل، بهترین راه را در این دیدم در این مواقع پیام زیر را با حفظ احترام کامل به این افراد بدهم:
لطفا «قوانین پرسش، پاسخ و مشاوره» قانون ۵، بند یک (یعنی همین بند) را مطالعه نمایید.
طبق این بند لطف کنید از این به بعد از ارسال پیامهای مذکور به هر شکل -چه به شکل مستقیم و چه نقل قول از دیگران- خودداری نمایید و اجازه دهید نگارنده با توجه به شرایط خاص، بدون حواشی و به شکل ناشناس، به فعالیت خود در فضای مجازی ادامه دهم تا خودتان و دیگران بتوانید همچنان پیگیر تألیفات و تولیدات نگارنده در فضای مجازی (کلیک) باشید و همچنان بتوانم تا هر وقت خدا میخواهد به اندازۀ علم ناچیزم در خدمت مخاطبانِ خصوصاً ناباور و مبتلا به افکار خطرناک خودکشی، خودزنی و ... باشم؛ این افراد به دلایل مختلف حاضر نیستند به مطب روانکاو، روانشناس و روانپزشک جهت مشاوره و به حوزه، دانشگاه و مسجد جهت رفع شبهه مراجعه کنند.
اگر این مخاطبان محترم به دلایل گوناگون از جمله اختلالات مذکور که متأسفانه تنهایی و فضای بیدروپیکر مجازی به آن دامن زده، باز اقدام به ارسال پیامهای فوق کنند علیرغم میل باطنی به ناچار ابتدا مشمول قانون ۳، بند یک (پیامهای ایشان فقط پنجشنبهها خوانده میشود) و اگر ادامه دهند مشمول قانون ۳، بند دو (پیامهای ایشان فقط اول ماه شمسی خوانده میشود) و اگر باز ادامه دهند مشمول قانون ۳، بند پنج (مسدود شدن) نیز خواهند شد. (تمام این قوانین به تفصیل در همین صفحه توضیح داده شدهاند.)
نکته: در صورتی که حساب کاربری هر کدام از مخاطبان محترم به دلایل فوق در پیامرسان ایتا توسط اینجانب مسدود شود در مدتی که مسدود شدهاند خودشان متوجه نخواهند شد که مسدود شدهاند و در عین حال هیچ یک از پیامهایشان برایم ارسال نخواهد شد و حتی اگر این افراد را از مسدودیت خارج کنم تمام پیامهایی که در حین مسدود بودن برایم ارسال کرده بودند را هیچ وقت نخواهم دید. (چون هنگام مسدود بودن اصلاً ارسال نشدهاند.)
____
(۱) گاهی در اخبار میخوانیم فردی بسیار خوشنام و خوشسابقه و مشهور که به صورت چهره به چهره با احساسات و خصوصاً اصلاح عقاید دیگران در ارتباط مستقیم است، علاقهمند به یکی از شاگردان خود شده و بعد معلوم میشود چون وی موفق شده عقاید شاگرد خود را اصلاح کند، آن شاگرد ابراز عشق کرده و بعد از مدتی کوتاه نیز متأسفانه این عشق تبدیل به نفرت و آیینۀ عبرت دیگران میشود.
هدف نگارنده از توضیحات فوق این بود که شما (چه در جایگاه استاد باشید و چه شاگرد) میتوانید از تجربۀ نگارنده که کاملاً ناشناس مشغول فعالیت فرهنگی میباشم و مخاطبانم حتی از سن و هویت جنسیام نیز مطلع نیسند استفادۀ قابل تأملی کنید و ببینید حتی در این صورت نیز کسانی که نگارنده فقط وسیله هدایت ایشان شدهام شروع با ارسال پیامهای عاشقانه میکنند و مطمئن باشید علت اصلی این پیامها، احساس نیاز به یاد آفریدگار جهان است و لاغیر؛اما چون این افراد هنوز مراحل درمانی خود را خصوصا با ادامۀ تمرین ذکر کامل طی نکردهاند چنین اشتباه بزرگی را مرتکب میشوند در حالی که با ادامۀ تمرین ذکر چنان غنایی برایشان به برکت یاد خدا ایجاد میشود که نه فقط از توهم علاقه به امثال نگارنده بلکه از هر چه احساس نیاز در جهان است کاملاً غنی و بینیاز خواهند شد.
بنابراین مطمئن باشید که ریشۀ برخی ابراز علاقۀ مخاطبان به کمبودها و اختلالات روانی ایشان بر میگردد و هیچ ارتباطی با شکل ظاهر، تن صدا و دیگر خصوصیات ظاهری و حتی نوع تولیدات فرهنگی شما ندارد.
به طوریکه حتی نگارنده علیرغم داشتن مجموعهای از تألیفات و تولیدات فرهنگی (ازجمله برخی کلیپهای تولیدی نگارنده نزدیک به دو میلیون بازدید شده) مطمئن شدهام اگر ابراز علاقهای از سوی کسی به این تولیدات نیز شود نباید به دلیل حب نفس، به این تصور اشتباه بیفتم که این ابراز علاقهها ربطی به شخصیت من دارد بلکه تجربه نشان داده که با تداوم تمرین ذکر، چنان غنای نفسی در همین افراد ایجاد میشود که دیگر حتی در تصورش نیز چنین توهماتی ایجاد نخواهد شد.
(۲) پاسخ نگارنده به مطلب قهوهای رنگ فوق:
سلام
آنچه شما گفتید در واقع یک وسوسه و محصول یکی از اختلالات نسبتاً جدی روانی (مثل افسردگی شدید و ...) است که دامنگیر افراد بیش از حد سودایی میشود.
متأسفانه تجربه نیز نشان داده قبل از درمان اختلال، متوجه کردن این افراد به واقعیت کار نزدیک به محال است و حتی اگر کارشناس مورد اشارۀ شما عذری جدی نداشته باشد و رسماً در کانالش به آنچه شما خواستید تصریح کند باز این افراد به دلیل عدم اولویت درمان اختلال روانی، بدون تردید همین توهمات کورکورانه را در مورد افراد دیگر به راحتی تکرار خواهند کرد!
عاقلانهترین راه این است که از این افراد بخواهیم تمرین مشورت با عقل را انجام دهند تا خودشان مطمئن شوند اینگونه دلبستگیهای کور، ناشی از وسوسه بوده و خلاف تقوا، اخلاق، عفت، عزت نفس و حتی اصول انسانی است و در صورت تداوم خیالپردازی مذکور آسیبهای بسیار عمیق روانی در انتظار ایشان است و مطمئن باشند تجربه ثابت کرده اگر طرف مقابل (کارشناس مور نظر) از چنین دلبستگی نابخردانه مطلع شود به طور کامل اعتمادش را حتی به عنوان یک عضو از اعضای کانالش از دست داده و بیشتر موجب انزجار و تنفرش خواهد شد!
سپس بعد از پیشنهاد فوق، بخواهیم این افراد تمرین طرد افکار مزاحم (مشروط به تکرار نام خدا) را انجام دهند که در صورت تکرار کافی (حتی اگر تمرین مشورت با عقل را انجام نداده باشند) بدون تردید به برکت تکرار نام خدا، از وسوسۀ غیرخردمندانهای که گرفتارش شدهاند خلاص خواهند شد. همیشه در مسیر درست موفق باشید
بند دو: در راستای عدم ورود به حریم شخصی، مناسب است مانند برخی مخاطبان محترم در موردنگارنده از القابی مانند استاد استفاده نشود (برخی نیز القاب چربتر مانند رهبر را نیز استفاده کردهاند) که حاصلی جز ایجاد زحمت ندارد و ناچارم به کمک تمرین طرد افکار مزاحم این توهمات آشکار را دفع کنم.
البته نگارنده درک میکنم که استفاده از چنین القابی، ادب و لطف مخاطبان را نشان میدهد اما شایسته است حال که به کمک فضای مجازی -علیرغم همۀ اشکالات- امکان گفتگوی عمیق و در عین حال ناشناس برای طرفین وجود دارد از این فرصت کامل استفاده کنیم و تمام تمرکز خود را بر حل مشکلات واقعی زندگی بدون درگیر شدن به امور زاید و حواشی بگذاریم.
قانون ۶
سؤالاتی که بدون نوبت یا یا نوبت پاسخ داده میشوند
بند یک: سؤالاتی که بدون نوبت پاسخ داده میشوند
الف- اگر کسی برای اولین بار به یکی از صفحات نگارنده مراجعه کند و فقط یک سؤال بپرسد، در اولین فرصت، بدون نوبت پاسخ داده خواهد شد.
ب- سؤال افرادی که به دلایل مختلف از جمله افکار خطرناک خودکشی در وضعیت نامتعارف قرار دارند با تشخیص نگارنده بدون نوبت پاسخ داده میشوند.
ج- سؤالاتی که علمی، دقیق و سالم (بدون افکار وسواسی) هستند و اطلاع از آنها برای عموم مفید است، بدون نوبت پاسخ داده خواهند شد و حتی در برخی دیگر صفحات نگارنده نیز میتوانند منتشر شوند.
بند دو: سؤالاتی که بر اساس نوبت پاسخ داده میشوند
الف- اگرکسی با فاصلۀ کوتاه (مثلا روزی یک بار) مدام سؤال بپرسد، مجموعه سؤالات وی جمع شده و طبق نوبت مشخص شده در «فهرست صف مشاوره با مخاطبان» هر وقت فرصت بشود (بین چند روز تا چند ماه) به تک تک سؤالاتش پاسخ داده خواهد.
نکته: افرادی که اصرار دارند پاسخ سؤالات خود را در کمترین زمان، دریافت کنند، به جای ارسال چند سؤال با هم، هر بار یک سؤال با فاصلۀ حداقل سه روز بپرسند.
ب- اگر کسی در یک نوبت، چند سؤال خصوصاً غیرمرتبط ارسال کند، سؤالاتش به طور خودکار در فهرست فوق قرار خواهد گرفت.
نکته: سؤالاتی که با هم مرتبط باشند و به شکل منظم (با شماره و ویرایش) ارسال شوند نسبت به سؤالاتی که ارتباطی با هم ندارند و به شکل نامنظم (بدون شماره و ویرایش) ارسال شوند در اولویت پاسخگویی قرار میگیرند.
ج- اگر کسی در یک نوبت، چند مشکل خود (مثلا چند وسواس) را به یکباره توضیح دهد وی نیز به طور خودکار در فهرست فوق قرار خواهد گرفت.نکته: مشکلاتی که با هم مرتبط باشند و به شکل منظم (با شماره و ویرایش) ارسال شوند نسبت به مشکلاتی که ارتباطی با هم ندارند و به شکل نامنظم (بدون شماره و ویرایش) ارسال شوند در اولویت پاسخگویی قرار میگیرند.
بند سه: سؤالاتی که زودتر یا دیرتر پاسخ داده میشوند
الف- برخی مخاطبان محترم به جای طرح سؤال و مشکل خود، ابتدا با ارسال عباراتی مثل «سلام؟»، «مشاوره هم دارین؟»، «میشه ازتون سؤال بپرسم؟» و موارد مشابه دیگر منتظر پاسخ میشوند اما تجربه نشان داده مخاطبان دیگری که مستقیم سؤال، شبهه و مشکل خود را مطرح میکنند زودتر به پاسخ خود میرسند.
بند چهار: سؤالاتی که پاسخ داده نمیشوند
الف- سؤالات و یا پیامهای حاوی توهینهای غیرقابل انتشار (به طوری که اطلاع از آنها مناسب روان خانواده و شأن خصوصاً فرهنگی اصیل انسانی ایرانیها نیست) منتشر نخواهند شد.
ب- برخی سؤالات و پیامها که در قانون ۵، بند یک توضیح آن گذشت پاسخ داده نخواهند شد. (کسانی که به جای تشکر از رفع شبهه یا برگشت ایمان یا درمان وسواس، به دلیل عدم تکمیل درمان اختلال روانی خود، ابراز عشقکور نموده و به جای تکمیل درمان بر آن اصرار میورزند.)
ج- با توجه به اینکه غالب سؤالات در موضوع درمان وسواس (OCD) هستند، بنابراین گاه مخاطب، مشغول ارسال شبهاتی میشود که علت آن افکار وسواسی است و معمولاً خود وی نیز مدام اظهار پشیمانی میکند که در این مواقع برای کمک به این افراد محترم، از پاسخ به سؤالات و انتشار آنها خودداری خواهد شد.
بند پنج: علت تأخیر در پاسخ و تولید
همانطور که در بخش معرفی خود (کلیک) و مناسبتهای متعدد دیگر (نمونه) توضیح دادهام، فعالیت نگارنده (با تکیه به سالها تجربه) به طور کامل متمرکز بر اولویتهای شخصی است و با توجه به اینکه مجموع صفحاتم بالغبر ۱۴ هزار عضو، ۲ هزار بازدید روزانه و ۱۱ میلیون بازدید دارد، بدون شک کوچکترین تعارف نسبت به رعایت اولویتها، اینجانب را نیز مانند اکثر مردم، اسیر فضای بیدروپیکر مجازی خواهد نمود!
درحالیکه تجربه و پژوهشهای متعدد علمی تردیدی باقی نگذاشتهاند که امروز فضای نابخردانۀ مجازی، عامل اصلی بروز اختلالات روانی، وسواس اعتقادی و جبری، افسردگی، استرس، اضطراب، پانیک، بدخوابی، دوقطبی و اختلالات بیشمار جسمی و روانی دیگر همچون اعتیاد به مواد مخدر، رایانه و گوشی شده تا جایی که چند سال پیش به دلیل بزرگی این خطر، بهتفصیل در وبلاگ خود توضیحاتی با عنوان «روش درمان اعتیاد به رایانه و فضای مجازی» آوردم.
بنابراین اگر گاهی در پاسخ به سؤالات، شبهات و مشاورهها و حتی تولیدات اصلی، فاصله یا تأخیر مشاهده میکنید، به جهت تمرکز بدون تعارف بر اولویتهاست که توصیه میکنم شما نیز طبق روشی که «اینجا» آمده، هدف و اولویتهای اصلی زندگی خود را شناسایی نموده و برای هر روز و ساعت خود، برنامۀ مشخص و عاقلانهای داشته باشید.
اما درعینحال چون خدمت به مخاطبان محترم خصوصاً رفع شبهات ناباوران برای نگارنده فوقالعاده اهمیت دارد، بنابراین به شما اطمینان میدهم اگر شکیبایی خردمندانه به خرج دهید، بهمحض فراغت از اولویتهای شخصی، بدون فوت وقت و در حد توان و علم خود پاسخگوی تک تک پیامها خواهم بود؛ همچنان که تاکنون هیچ پیامی -جز مواردی که در قوانین پرسش، پاسخ و مشاوره استثناء شده- را به لطف خدا بدون پاسخ نگذاشتهام خصوصاً اینکه نهایت تلاشم این است که هر پاسخ بتواند، مشکل اساسی و واقعی مخاطبان را از ریشه و برای همیشه حل نماید.
اگرچه زمان پاسخگویی و بارگذاری پرسش و پاسخها و تولیدات، توسط اینجانب (به دلیل مشغول بودن به اولویتها) قابل پیشبینی نیست (گاه دریک روز چندین پست و گاه چندین روز بدون پست)؛ اما خوشبختانه کسانی که تازه با صفحات نگارنده آشنا میشوند کافی است بدانند تألیفات علمی، تجربی و روایی اینجانب در شواهد وجود خدا و صدها مشاوره در موضوع اثبات وجود خدا (نمونۀ اول و دوم) و همچنین اطلاعرسانی از روشهای مجرب درمان هر نوع وسواس فکری و عملی، تاکنون به اندازۀ کافی در کانال، سایت اینجانب انجام شده است و همچنین صدها تولید فرهنگی در قالب کلیپ و غیره (کلیک) نیز طی این سالها در دسترس عموم قرار گرفتهاند که این مجموعه، حداقل چندین ماه میتوانند اهل تحقیق و کسانی که بهراستی تشنۀ حل شبهات، اختلالات روانی و سبک غلط زندگی خویش هستند را راضی نگه دارند و به نتایجی برسانند که یک عمر همراهشان باشد.
در خصوص اینکه چه کسانی تشنۀ واقعی حل مشکل خود هستند در قانون ۷، با ذکر نشانههای روشن توضیحاتی دادهام.
بنابراین روشن است استفادۀ کاربردی و مفید از صفحات و تولیدات نگارنده نیاز به درک خردمندانه و شکیبایی شما مخاطبان فرهیخته دارد و خصوصاً با توجه به کثرت و تنوع فعالیت در فضای مجازی، درک نوع فعالیت اینجانب چندان دشوار نیست.
اگر با روشی که «اینجا» آمده بتوانید با عقل خود مشورت کنید، میتوانید بهروشنی این تفاوت را بشناسید و از تألیفات و تولیدات-در حد توان و علم نگارنده- استفاده نمایید.
قانون ۷
چه کسی تشنۀ واقعی حل مشکل خویش است؟
بند یک: از کجا مطمئن شوید که واقعاً تشنۀ حل مشکل خود هستید یا خیر؟
بدون تردید اگر شما مخاطب محترم مانند نگارنده تجربۀ هزاران پرسش و پاسخ و مشاوره (برای حل شبهات اعتقادی، مشکلات فردی و اجتماعی، اختلالات روانی (Mental disorders)، وسواس اعتقادی، وسواسی-جبری (Obsessive-Compulsive Disorder)، افسردگی (Depression)،استرس (Psychological stress)، اضطراب (Anxiety)، حملۀ پانیک (Panic attack)، اختلال خواب (Sleep disorde)، دوقطبی (Bipolar disorder) و اختلالات بیشمار جسمی و روانی دیگر همچون اعتیاد به مواد مخدر، رایانه و گوشی «نوموفوبیا») داشتید، به سادگی میتوانستید با دیدن اولین پیام مخاطب، مطمئن شوید آیا واقعاً وی تشنۀ حل مشکل خود هست یا نیست؟ همچنانکه یک بازاری کارکشته نیز قبل از اینکه مراجعهکننده حرفی بزند فقط از نحوۀ نگاه و حرکاتش میفهمد وی مشتری است یا خیر.
اما اگر چنین تجربهای ندارید، کافی است داستان زیر را یکبار با دقت بخوانید تا حداقل مطمئن شوید آیا شخص خودتان واقعاً تشنۀ حل مشکلات خویش هستید یا صرفاً برای درد دل مشاوره میکنید و حالا حالاها قصد ندارید یک بار و برای همیشه از مشکلاتی که باعث رنجتان شده خلاص شوید؟ بخوانید:
در روزگاران بسیار دور، حاکمی به شدت ظالم میزیست که با بیلیاقتی خود سبب شد آشوب و فقر شدید سراسر مملکتش را فرا بگیرد تاجایی که نزدیکانش وی را به قتل رساندند و پسرش که شخصیتی ملایم داشت را به جایش نشاندند.
حاکم جوان تمام درباریان را طلبید و از ایشان برای رفع مشکلات عدیدۀ مملکت چاره خواست.
یکی از درباریان که پیرمردی جهاندیده و باتجربه بود رو به حاکم کرده و گفت: چندی پیش به من خبر رسیده که مرد حکیم و پاکسرشتی در دل یک جنگل، به گمنامی روزگار میگذراند؛ مطمئن باش اگر این مرد دانشمند وزیر دربار تو شود، در مدت کوتاهی تمام امورات مملکت را اصلاح و زندگی مردم را آباد و خالی از رنج خواهد کرد.
حاکم از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شد و تعدادی از یاران خاصش را نزد حکیم فرستاد! اما ایشان هر چه اصرار کردند مرد حکیم حاضر به پذیرش مسئولیت سنگین وزارت نشد.
تا اینکه خود حاکم با احترام فراوان نزد حکیم آمد و از وی خواهش کرد که این مسئولیت خطیر را به خاطر خدمت به خلق خدا بپذیرد.
مرد حکیم با یک شرط حاضر شد و آن اینکه اگر حکمی داد حاکم مجاز است از حکمتش بپرسید اما تا اجرای کامل حکم، باید از چونوچراهای جاهلانه پرهیز کند!
حاکم سوگندهای غلیظ یاد کرد که چنین کند.
مرد حکیم مشغول وزارت شد و ازقضا با تدابیر حکیمانهاش در مدت کوتاهی وضع اقتصادی و فرهنگی مردم دگرگون شد اما موفقیتهای چشمگیر وی، خشم حسودان را برانگیخت به طوری که مدام از او نزد حاکم بدگویی میکردند!
حاکم نیز به دلیل اینکه مانند پدرش شخصیت بیثبات، منفعل و وسوسهپذیری داشت در نهایت سوگند غلیظ خودش را شکست و به هر حکمی که وزیر صادر میکرد قبل از اجرا سخت اعتراض مینمود که ای وزیر! آیا مطمئنی این حکم صحیح است؟ آیا احتمال اینکه تمام مملکت از این حکم تو آسیب ببیند وجود ندارد؟ آیا اصرار تو بر اجرای کامل عدالت دردسرساز نیست؟ و شک و شبهات بیشمار دیگر که از ذهن بیمار حاکم مدام بر میخواست و چونوچراهایش تمام نمیشد!
درنهایت بدبینی حاکم وسواسی، به شخصیت خود وزیر نیز رسید که اصلاً تو خودت که هستی؟ چه کسی گفته تو شایسته چنین مسئولیت خطیری بودی؟ من از اول اشتباه کردم که ...!
وقتی کار به اینجا رسید وزیر بدون معطلی استعفای خودش را تقدیم حاکم کرد و به وی گفت: تو با شکستن سوگند غلیظ خودت، کوهی از مسئولیت را از دوشم برداشتی و مرا به همان خلوت و جنگل زیبای خودم برگرداندی تا با یاد خدا زندگیام را در آرامش و خوشی کامل سپری کنم، اما بدان در عوض کوهی از مسئولیت را بر دوش خودت انداختی و ناچاری باز مانند گذشته اعتراضهای عمومی و رنج طاقتفرسایی را تحمل کنی!
سپس لباس وزارت را از تن در آورد و خواست مصمم از قصر خارج شود که نالۀ حاکم مانند کسی که تازه از خواب غفلت بیدار شده باشد، فضای قصر را پر کرد که ای مردم حکیم! التماس میکنم، تمنا میکنم، خواهش میکنم مبادا! مرا با این مشکلات طاقتفرسا و فکر و خیالهای تمام نشدنی تنها بگذاری؟ تمنا میکنم مانند همیشه نپختگیام را ببخش!
سپس باز سوگند غلیظ و أکید یاد کرد که دیگر هرگز بدون علم و آگاهی نسبت به احکام وزیر چونوچرا نکند!
وزیر که چنین دید رو به حاکم جوان کرد و گفت: اگرچه با شناختی که از شخصیت به شدت خام و ناپختۀ تو دارم، میدانم که چون به حکمت کارهای من علم و احاطه نداری، باز اسیر افکار وسواسی شده و چونوچراهای جاهلانه خواهی نمود؛ اما برای اینکه حرفی باقی نماند بار دیگر مشغول کار خواهم شد.
در نهایت همانطور که وزیر قاطعانه پیشبینی کرده بود باز حاکم نتوانست به سوگند غلیظش پایبند باشد و اینجا بود که وزیر مصمم شد برای همیشه قصر را ترک نماید اما چون میدانست حاکم با اشک و التماس مانع خواهد شد برای اینکه به وی بفهماند چرا جای او دیگر آنجا نیست دستور دارد مسابقهای بزرگ برگزار شود و اعلام کرد به نفر اول هزار سکه زر خالص هدیه خواهد داد.
در این مسابقه هرکسی میتوانست ثابت کند که واقعاً از همه تشنهتر است، برنده میشد!
صدها نفر از سراسر مملکت برای شرکت در این مسابقۀ عجیب و بیسابقه اعلام آمادگی کردند.
وزیر به تمام شرکتکنندگان دستور داد در کنار نهر آبی بنشینند و سپس به دست هرکدام یک ظرف سفال خالی داد و اعلام کرد که از همین لحظه مسابقه آغاز میشود.
هرکدام از شرکتکنندگان با خودش فکر میکرد از چه راهی میتواند ثابت کند که واقعاً از همه تشنهتر است تا جایزه را ببرد.
روز اول گذشت و برخی از شرکتکنندگان برای اینکه بهدروغ نشان دهند تشنه شدهاند مقداری خاکبرسر و صورت خود پاشیدند و قیافهشان را شبیه افراد تشنه درآوردند.
فوراً وزیر دستور داد آنها را از مسابقه اخراج کنند!
دیگر شرکتکنندگان حساب کار دستشان آمد و فهمیدند با ریاکاری و تظاهر به تشنگی نمیتوانند برندۀ مسابقه شوند.
روز دوم گذشت و کمی آثار تشنگیِ واقعی در سیمای شرکتکنندگان دیده میشد اما ناگهان عدهای که صبرشان کمتر بود به شدت اعتراض کردند که: چه کسی در دنیا تاکنون چنین مسابقۀ عجیبی دیده یا برگزار کرده؟! سپس با پای خود مسابقه را ترک کردند.
روز سوم عدهای که تصور میکردند بهتر از دیگران هستند، صدا بلند کردند که ای وزیر! دیگر چه میخواهی؟ باور کن ما همان هستیم که تو به دنبالشان میگردی! به چهره و کلام صادقانۀ ما نیک بنگر و خودت ببین که ما واقعاً تشنه شدهایم! اما وزیر به ایشان نیز کوچکترین اعتنایی نکرد.
روز چهارم باز صبر تعداد دیگری از جمله همان کسانی که روز قبل ادعای صداقت داشتند تمام شد و ایشان نیز با خشم مجلس را ترک کردند.
روز پنجم کار بهجایی رسید که بهجز ۱۰ شرکتکننده همه صبرشان تمام شد و به شدت مشغول اعتراض شدند که اصلاً این چه مسابقۀ احمقانهای بود که ما در آن شرکت کردیم؟ ما از اول حماقت کردیم که در چنین مسابقه نامتعارفی پا گذاشتیم! سپس هر چون و چرایی که دردل نگه داشته بودند بیرون ریختند و هر شک و شبهه و افکار وسواسی بیپایانی که در ذهن مخفی کرده بودند به زبان آوردند! وزیر نیز با لبخند و بدون معطلی دستور داد تمام این افراد را با احترام به محلی خارج از مسابقه راهنمایی کردند.
روز ششم هر ۱۰ شرکتکنندۀ باقیمانده که به راستی آثار تشنگی از سیمایشان هویدا بود، صدا به ناله بلند کردند و درحالیکه ظرفهای سفالی را روی سرشان گرفته بودند مدام با گریه فریاد میزدند: آب! آب! آب!
نالۀ جگرخراش ایشان مردم و حتی حاکم ظاهربین را نیز به گریه انداخت! اما وزیر متفکرانه منتظر بود و هیچ عکسالعملی از خود نشان نمیداد!
ناگهان یکی از آن ۱۰ تن کاملاً قید مسابقه و امید به برنده شدن را زد و با خشم برخاست و ظرف سفالی را با عصبانیت به زمین کوبید و سپس به سمت نهر آبی که در چند قدمیشان بود رفت و با حدت مشغول خوردن آب و سیراب کردن خود شد!
درحالیکه همه مطمئن بودند وی قطعاً بازنده شده، ناگهان وزیر رو به حاکم کرد و گفت: تنها تشنۀ واقعی همین مرد است و با همین کار برندۀ هزار سکۀ زر ناب و خالص فقط اوست!
اگر دیگر شرکتکنندگان هم مثل وی، حقیقتاً تشنه بودند بهجای حواشی، غر زدن، چون و چرا و ناله و التماس، خودشان به طور طبیعی میرفتند و از نهر آبی که در چند قدمی ایشان بود تشنگیشان را رفع میکردند.
سپس رو به حاکم جوان کرد و گفت:
ای حاکم! اگر تو نیز واقعاً تشنۀ اجرای عدالت بودی، وقتی دیدی من در مدت بسیار کوتاهی موفق شدهام عدالت را در سراسر مملکت آشوبزدۀ تو اجرا کنم و تمام مردم را از فقر مالی و فکری شدید نجات دهم، آیا نباید بهجای چونوچراهای جاهلانه و وسواسگونه، قدردان این نتایج محسوس و ارزشمند میشدی و حداقل سوگند غلیظ خودت را نمیشکستی؟
اگر تو قدردان این نتایج بودی، با من یکدل و همراه میشدی و امروز علاوه بر سبک شدن بار سنگین مسئولیت از دوش خودت، میدیدی که چطور با ادامۀ عمل به فرامین من، حتی یک فقیر در سراسر مملکت تو باقی نمیماند و تو تبدیل به عادلترین و خوشنامترین حاکم زمانه میشدی!
سپس مرد حکیم بدون اینکه اجازه دهد حاکم نابخرد، با عذرهای همیشگی وقتش را بگیرد قصر را برای ابد ترک کرد و حاکم بیچاره را با تمام بدبختیهای پایانناپذیرش که محصول ذهن وسواسی، بدبین و شکاکش بود تنها گذاشت!
نتیجه گیری:
همانطور که در داستان فوق به وضوح دیدید تشنۀ واقعی فقط آن کسی است که بهطور طبیعی و غریزی خودش خودجوش، قدمی ولو ساده به سمت حل مشکلش بردارد (حداقل این است که تمرین طرد افکار مزاحم را به اندازۀ توانش انجام دهد) نه اینکه مدام بهجای عمل، حرف بزند و بازیاش بیاید و به اشکال مختلف خودش را سرگرم حواشی، غر زدن، چونوچراهای جاهلانه و وسواسگونهاش کند.
بهعنوان نمونه همانطور که همین صفحه در قانون ۳ بند یک به شکل مستند توضیح دادم برخی افراد بعدازاینکه مشکل خود را صادقانه توضیح میدهند و راهحل مجرب مشکلشان را از نگارنده به روشنی میشنوند اما باز دوباره همان مشکل را به شکل دیگری برایم توضیح میدهند و وقتی باز راهحل به ایشان یادآوری میشود سهباره و چهارباره شروع به طرح مشکل تکراری خود میکنند!
درحالیکه همزمان با رفتار وسواسی افراد فوق، نگارنده شاهدم برخی افراد دیگر که واقعاً تشنۀ حل مشکل خود هستند، قانون ۱ بند یک را بدون حتی دادن پیام به نگارنده، خودجوش کاملاً اجرا میکنند و طبق توضیحاتی که در قانون ۱ بند دو ازنظرتان گذشت، همین افراد نهتنها در کمترین زمان ممکن بدون هیچ دارو و دکتری، موفق به درمان اختلال شدید خود میشوند بلکه دیگر مشکلات فردی و اجتماعیشان نیز کامل حل نموده و از ابتلا به مشکلات جدید نیز در امان میمانند و حتی اگر همت بالاتری نیز داشته باشند با ادامۀ خصوصاً تمرین طرد افکار مزاحم میتوانند ثبات شخصیت و نتایج فراتر (ازجمله لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ) را نیز در همین دنیای مزحرف مملو از استرس تجربه کنند؛ نتایجی که تصورش نیز برای بسیاری از مردم عادی دنیا به آرزویی نزدیک به محال تبدیل شده است!
همانطور که عرض شد اما باز همزمان با همین افراد محترم برخی مخاطبان دیگر که در قانون ۲ بند چهار با ذکر منبع در موردشان توضیح دادم اساساً به دنبال رفع شبهه نیستند و هدفشان از طرح سؤالات بیشمار، صرفاً افزودن شبهه بر روی شبهات تمام نشدنی خودشان است.
برخی دیگر حتی بااینکه در حال طی مراحل درمانی خود خصوصاً با تمرین طرد افکار مزاحم هستند و مراحل خوبی را نیز پشت سر گذاشتهاند اما ناگهان وسط تمرین به دلیل اختلال چند شخصیتی همانطور که در قانون ۲ بند پنج مفصل در موردشان توضیح دادم، با یک حساب کاربری جعلی در قالب شخصیت خداناباوری تند و بداخلاق، شروع به تخلیۀ افکار وسواسی منفی علیه خدا و دین میکنند و به روند درمانی و رو به پیشرفت جدی خود آسیب میزنند و البته خودشان نیز بعداً فوقالعاده اظهار پشیمانی میکنند!
برخی دیگر نیز همانطور که در قانون ۳ بند یک توضیح دادم بسیار شتابزده میخواهند به تمام شبهاتی که از کودکی تا الآن محیط و رسانه در مورد خدا و دین و مذهب در ذهن ایشان پمپاژ کرده را بهیکباره پاسخ دهم و حتی به من میگویند اگر وقت نداری بگو ندارم! و وقتی صادقانه میگویم وقت ندارم باز به طرح سؤالات بیپایان خود ادامه میدهند!
برخی دیگر که در قانون ۳ بند سه پیرامونشان توضیح دادم، فضای گفتگوی علمی را با مسابقۀ فوتبال اشتباه میگیرند و مدام مشغول کری خواندن میشوند و وقتی پاسخ علمی و متقن دریافت میکنند از همان پاسخ تعمداً شبهۀ جدید و بیاساس دیگری تولید میکنند و هلمّ جرّا!
برخی دیگر نیز که در قانون ۳ بند چهار در موردشان توضیح دادم اختلال وسواسشان بهجایی میرسد که میگویند به وجود محسوسات مقابل چشم خود و حتی حواس پنجگانۀ خویش نیز شک پیدا کردهاند و خودشان اصرار دارند به هیچ صراطی مستقیم نشوند در حالی که اگر تمرین طرد افکار مزاحم را به اندازۀ کافی ادامه دهند ایشان نیز به راحتی شاهد درمان اختلال خود ولو شدید خواهند بود و با عبرت از تجربۀ بسیار تلخ دوران وحشتناک شک میتوانند بعد از درمان زندگی بسیار بهتری از اکثر مردم نیز داشته باشند.
برخی دیگر همانطور که در قانون ۴ بند یک میتوانید با شخصیت ایشان از نزدیک آشنا شوید بعدازاینکه امیدشان از همهجا و از هر دارو ودکتر قطع شده، میگویند تنها امیدشان در تمام دنیا، سایت و کانال نگارنده است! این افراد با همین امید بستن واهی به غیر خدا، بار دیگر بدون کمترین شک اسباب ناامیدی خود را فراهم میکنند و حتی برخی همانطور که در قانون ۵ بند یک با آوردن متن سخنانشان تشریحشان کردم کار را بهجایی میرسانند که بعد از اینکه نگارنده به لطف خدا موفق به حل مشکل ایشان میشوم به جای قدردانی و تشکر، وارد حریم خصوصی نگارنده میشوند و تعدادی از ایشان بدون اینکه اصلاً بدانند من چند سال دارم، زن هستم یا مرد به شکل غیرعادی و نامتعارف سخن از عشق به استاد (!) و ازدواج به زبان میآورند (ر.ک به قانون ۵ بند یک) در حالیکه نگارنده به هیچ وجه حتی تصور اینکه در حد معلم چه رسد استاد کسی باشم را ندارم و صرفاً مشغول انتقال واقعیاتی هستم که خودم با گوشت و پوستم تجربه کردهام و شک ندارم که دیگران هم اگر تجربه کنند مشکلات فردی و اجتماعی فراوانی از ایشان حل خواهد شد؛ کما اینکه شکر خدا در واقعیت نیز مدام همین حقیقت را در کسانی که تشنۀ حقیقی حل مشکلات خود هستند شاهدم و اگر خدا بخواهد باز هم شاهد خواهم بود.
بنابراین هر هوشمندی به راحتی مطمئن میشود که افراد فوقالذکر آیا واقعاً تشنۀ حل مشکل خود یک بار و برای همیشه هستند یا نیستند؟ خصوصاً که عرض کردم همزمان با همین افراد محترم، مشغول مشاوره با تعدادی دیگر از مخاطبان خردمند نیز هستم که بدون تولید هیچ حاشیه و طرح چونوچراهای فاقد علم و آگاهی، هر کدام با شور و شوق، مشغول تجربۀ آثار مجرب تمرین طرد افکار مزاحم، تمرین درمان وسواس طبق عمل عرف و تمرین مشورت با عقل هستند و بدون نیاز به صرف هزینههای مادی و معنوی و مصرف دارو و مراجعۀ مکرر به روانکاو، روانشناس و روانپزشک از مشکلات عدیدۀ خود به سلامت عبور میکنند و هر نوع اختلال روانی خود خصوصاً وسواس فکری و عملی را کاملاً درمان و تبدیل به خاطره میکنند.
و چون قدردان نتایجی که به دست آوردهاند هستند -علیرغم اینکه برخی از ایشان سالهای سال خداناباور بودند- ایمانشان خصوصاً با تمرین طرد افکار مزاحم (مشروط به انتخاب بدون تعصب نام الله) بدون نیاز به هیچ استدلال و خواندن کتب علمی، تجربی و روایی نگارنده در شواهد وجود خدا حتی بهتر از گذشته بر میگردد، روندی که شکر خدا هنوز و تا هر وقت خدا بخواهد ادامه دارد.
به عنوان فقط یک نمونه میتوانید چند مشاورۀ موفق نگارنده با این فرد قبلاً خداناباور را مطالعه نمایید یا شناسۀ وی 31024 را جستجو کنید و خودتان ببینید چگونه در تمام مشاورهها (مشاورۀ اول، دوم، سوم، چهارم، پنجم، ششم، هفتم و هشتم) بدون حتی یک چون و چرا و غر زدن و تولید حاشیه، با کمک تمرین طرد افکار مزاحم، علاوۀ بر برگشت ایمانش بدون نیاز به هیچ استدلال، در هر مشاوره طبق گزارش خودش یکی از اختلالات روانی ازجمله وسواس موکنی، افکار خودکشی، خودزنی، حملۀ پانیک و بدخوابیاش کاملاً (تأکید میکنم کاملاً) کنترل شده است!
اما باز همزمان با برگشت ایمان چنین افرادی که سالها خداناباور بودند، برخی افراد به شدت مذهبی، چون مثل ایشان تشنۀ واقعی درمان خود نیستند و مانند ناباوران مذکور هنوز جانشان به لب نرسیده و به آخر خط نرسیدهاند، به جای عمل به تمرینات و قضاوت نتیجۀ هر تمرین در تجربه، مدام بدون برنامه و هدف مشخص، در فضای بیدروپیکر مجازی میچرخند و مشغول دامن زدن به شک و شبهات بیپایان و چون و چراهای جاهلانه میشوند و همانطور که در داستان مرد حکیم ملاحظه کردید، این افراد ضعیفالنفس، در نهایت هیچ چارهای برای نگارنده جز سکوت یا إعمال قوانین خاص (از جمله عدم پاسخ به پیامهای ایشان مگر هفتهای یک بار یا ماهی یک بار و در نهایت مسدود کردن حساب کاربری خود) باقی نمیگذارند؛ خصوصاً اینکه تجربه بارها تکرار شده نیز نشان میدهد ادامۀ مشاوره با این افراد به شدت وسواسی در حد مالیخولیا (که حاضر نیستند به جای شبهات، بر تمرین طرد افکار مزاحم متمرکز شوند)، جز افزایش چون و چرا و شک و شبهات خودشان و اتلاف وقت طرفین هیچ حاصلی ندارد و وقت گذاشتن برای ایشان حقیقتاً باعث از دست رفتن فرصت برای کسانی میشود که به راستی تشنۀ حقیقت و یافتن راهی سالم، علمی و قابل تجربه برای حل مشکلات فردی و اجتماعی خویش در این عمر کوتاه هستند که بدون شک اگر نگارنده مراعات این افراد صادق را که خواهان زندگی کاملاً خوش و شاد هستند نکنم باید در قیامت پاسخگوی ایشان باشم خصوصاً اینکه شاهدم چگونه برخی از ایشان علیرغم سابقۀ آتئیستی و اگنوستیکی، فقط با آموزش یک تمرین سادۀ طرد افکار مزاحم در مدت بسیار کوتاهی از افکار خطرناک و اختلالات عدیدۀ خود کامل نجات یافته و هر روز به برکت تمرین مذکور بر یک یا چندین مشکل و اختلال کوچک و بزرگ دیگر خود غلبه نموده و در نهایت خوشی واقعی، امنیت روانی و ثبات شخصیت را با گوشت و پوست خویش در همین دنیای مملو از استرس و ناامنی تجربه میکنند!
بند دو: نوع فعالیت نگارنده طوری است که فقط افراد تشتۀ واقعی را قانع میکند.
نگارنده از سال ۱۳۹۴ اولین صفحۀ جدی خود را در آپارات تشکیل دادم.
مجموع صفحات نگارنده تا اولین روز آبان ۱۴۰۰ که فرصت کردم دقیق حساب کنم، حدود ۱۴ هزار عضو، ۲ هزار بازدید روزانه و ۱۱ میلیون بازدید و برخی کلیپهای تولیدی اینجانب هر کدام به تنهایی تا حدود دو میلیون بازید داشتهاند.
برخی تولیدات مانند مجموعه فیلم ۱۴ ثانیه با خدا مورد استقبال حتی برخی شیطانپرستان و همجنسبازان آمریکایی نیز قرار گرفت به طوری که از طریق اینستاگرام مدام پیام میدادند و اصرار داشتند تولید این مجموعه را موقف نکنم به همین جهت این مجموعه به تنهایی شامل ۴۰۰ کلیپ مستقل شد که در یوتیوب، آپارات و دیگر صفحات نگارنده قابل دسترس برای عموم است.
نشانی برخی صفحاتم در فضای مجازی: «آپارات اول، دوم»، «یوتیوب»، «ویراستی» «بیان»، «بلاگ اسکای» و غیره.
کتاب اثبات خدا، دین و مذهب خردمندانه تألیف نگارنده نیز صرفاً از طریق وبلاگ نزدیک به ۱۰ هزار بار بارگیری (دانلود) و سایر تألیفات نگارنده نیز با بازدیدهای قابل توجهی مواجه شده است؛ از جمله کتاب تصویری علم و اندیشه و کتاب تصویری توحید مفضل.

قانون ۸
چگونه به شکل ناشناس پیام خود را ارسال کنید تا لازم نباشد، درخواست حذف پیام خود را (در قالب پرسش و مشاوره) بدهید؟
مقدمه:
تجربۀ انتشار کتب علمی، تجربی و روایی نگارنده در شواهد وجود خدا (که برخی حدود ده هزار بار از وبلاگم دریافت شدهاند)؛ نشان میدهد اگر خدا بخواهد و تألیف دیگرِ نگارنده با عنوان «کتاب تمرین طرد افکار مزاحم» با هدف درمان اختلالات روانی همچون افسردگی، استرس، اضطراب، پریشانی، تشویش یا دلشوره (Anxiety) و وسواسی-جبری (OCD)، وسواس اعتقادی، حملۀ پانیک، اختلال خواب، دوقطبی، اعتیاد به رایانه و گوشی «نوموفوبیا»، مواد مخدر و اختلالات بیشمار دیگر منتشر شود طبعاً با حجم گستردهای از پیامهای مردمی جهت مشاوره مواجه خواهیم شد که در این صورت توجه به توضیحات زیر خصوصاً برای مخاطبان محترمی که بعد از انتشار مشاوره، درخواست حذف آن را میکنند میتواند مفید بوده و نظر ایشان را به طور کامل تغییر دهد.
برخی از این مخاطبان نیز بدون هیچ دلیل و صرفاً به جهت اختلال وسواس فکری، مدام از نگارنده درخواست حذف مشاورههای خود را میکنند که به ایشان نیز عرض میکنم:
گرامیان! با توجه به سبک غلط زندگی و فضای بیدروپیکر مجازی که منجر به گسترش روزافزون اختلالات روانی در جامعه شده (منبع اول و دوم) و علیرغم اینکه هنوز کتاب مذکور منتشر نشده، کافی است بدانید روزانه تعداد قابل توجهی از مردم -با باورهای مختلف- به صفحات نگارنده (با ۲ هزار بازدید روزانه) مراجعه و برخی با خواندن مشاورۀ شما و انجام تمرین مربوطه (خصوصاً تمرین طرد افکار مزاحم) بعد از سالها رنج، ناامیدی و افکار ناخواستۀ خودکشی، مشکلشان از ریشه حل میشود.
بنابراین آیا باز هم حاضر هستید به راحتی درخواست کنید مشاورۀ شما که بدون شک باقیات الصالحاتی برای خودتان است و خیرش بعداز مرگتان نیز به شما میرسد را حذف کنم؟ آنهم بدون هیچ دلیل منطقی و صرفاً به جهت افکار وسواسی؟!
لذا اگر صلاح میدانید ابتدا بندهایی که در ادامه (پست بعدی) خواهند آمد را مطالعه و اگر باز هم قانع نشدید، با عقل خود طبق روش سادهای که «اینجا» آوردهام مشورت کنید و در نهایت به هرچه عقلتان گفت عمل نمایید تا از اقدامی که میتواند موجب پشیمانی دامنهدار شده و شما را از خیر رایگانی که روزیتان گشته محروم نماند در امان بمانید!
اما اگر ناباور (خداناباور، ندانمگرا و ...) هستید و میگویید دینتان انسانیت است، کافی است شما نیز بدانید مشاورۀ موفق جنابعالی میتواند مشکل فکری انسانهای فراوان دیگر که عیناً در وضعیت مشابۀ گذشتۀ شما قرار دارند را به راحتی حل کند و ایشان را نیز مانند شما از کابوسهای تمام نشدنی شبانه و روزانه رهایی بخشد.
به عنوان نمونه این خداناباور بسیار لجوج (کلیک) فقط با دیدن کلیپی از گفتگو نگارنده با یک خداناباور لجوج دیگر (تماشا در آپارات یا ایتا)، بعد از سالها سرگردانی و افکار خودکشی، در چند دقیقه، هم ایمانش برگشت و هم بعد از آن با کمک تمرین طرد افکار مزاحم در حال برگشت به عشقی است که قبل از خداناباوری با آفریدگار جهان تجربه کرده بود.
با توجه به اینکه نگارنده تمام مشاورهها را بدون ذکر نام و به شکل ناشناس منتشر میکنم بنابراین شما -چه خداناباور و چه خداباور- از خطراتی مثل ریا (حبط عمل خیر) نیز در امان هستید و چه بسا دهها خداناباور یا مبتلا به یکی از اختلالات روانی با دیدن مشاورۀ شما در مسیر درست و خردمندانه قرار بگیرند و مشکلشان حل شده و دنیا و آخرتشان (به تعبیر یکی از ناباوران سابق ) خرم شود در حالی که طبق نص قرآن اگر با مشاورۀ شما فقط یک نفر احیا شود برابر با احیای تمام مردم جهان است.
🌺 مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً
هر کس، یک انسان را احیا کند، چنان است که گویى همۀ مردم را احیا کرده است.
پ.ن: جهت اطلاع عرض میکنم هماکنون برخی مشاورههای نگارنده توسط مدیران صفحات دیگر نیز بازنشر میشوند و مخاطبان متعدد مدام درخواست انتشار این مشاورهها را در تارنمای خود دارند (یکی از درخواستها).
برخی از مشاورهها را نیز که به شکل کلیپ منتشر میکنم (نمونۀ دیگر)، گاه اتفاقی دیدهام توسط تعدادی از مدیران صفحات و کانالها، منتشر و با بازدیدهای دهها هزار نفری مواجه میشوند.
بنابراین امیدوارم با همین مقدار توضیح، از اینکه اجازه دهید مشاورۀ شما به راحتی و بدون دلیل منطقی حذف شود و مانع چنین خیر ارزشمندی به دیگران شوید منصرف شده باشید در غیر این صورت، لطفاً با دقت بندهایی که از این پس خواهد آمد را مطالعه نمایید.
روش مشاوره و پرسش و پاسخ به شکل کاملاً ناشناس
بند یک: هنگام ارسال نظر یک نام مستعار مثلاً «میم دال» برای خود انتخاب کنید.
تبصره: مواردی که لازم است مخاطب نتیجۀ مشاوره را به نگارنده اطلاع دهد شناسۀ کاربری وی طبق تاریخ روز برایش معین میشود.
به عنوان نمونه اگر مشاورۀ شما 1404/07/22 منتشر شود شناسۀ کاربریتان میشود: 40722
اگر مخاطب دیگری در همان روز مشاوره داشته باشد به انتهای شناسۀ وی حرف a اضافه خواهد شد: 40722a و برای نفر بعدی حرف b و ...
بند دو: اگر میخواهید آشنایان شما (خصوصاً اگر مخالف باورهایتان هستند) متوجه نشوند مشاورهای با شما صورت گرفته، پس مشخصات واقعی خود -مانند جنسیت، تعداد فرزند، سن، تحصیلات و ...- را مطرح نکنید.
تبصره: اما اگر میخواهید نگارنده مشاورۀ دقیق به شما بدهم، حتماً مشخصات واقعی خود را اطلاع دهید و سپس اگر میخواهید برای دیگران ناشناس باشید از نگارنده بخواهید که این مشخصات را هنگام انتشار تغییر دهم.
بند سه: میتوانید با رعایت شرایط زیر در خواست حذف مشاورۀ خود را بدهید:
الف- اگر بیش از یکهفته از زمان انتشار مشاورۀ شما نگذشته باشد، در این صورت حتی اگر بدون هیچ دلیل منطقی و صرفاً به جهت افکار وسواسی، درخواست حذف مشاورۀ خود را بدهید، فوراً پذیرفته خواهد شد. (نمونه)
تبصره: علت پذیرش بدون هیچ مانع درخواست فوق را در ادامه متوجه خواهید شد.
ب- اگر بیش از یکهفته از زمان انتشار مشاورۀ شما گذشته باشد و آن مشاوره بدون رعایت بند یک و دو فوقالذکر (یعنی با اسم و مشخصات واقعی شما) منتشر شده باشد، باز هم فوراً به درخواست شما حذف خواهد شد.
ج- با توجه به اینکه نگارنده برخی مخاطبان را در حین مشاوره به نتیجۀ مشاورههای دیگران ارجاع میدهم، اگر بیش از یکهفته از زمان انتشار مشاورۀ شما گذشته باشد و بند یک و دو فوقالذکر نیز رعایت شده باشد (یعنی بدون اسم و مشخصات واقعی شما منتشر شده باشد) اما هنوز مشاورۀ شما را به دیگر مخاطبان ارجاع نداده باشم، در این صورت بازهم به درخواست شما مشاورهتان را فوراً حذف خواهم کرد.
د- اما اگر نگارنده دیگر مخاطبان محترم را به نتیجۀ مشاورۀ شما ارجاع داده باشم و بیش از یکهفته نیز (با رعایت بند یک و دو) از زمان انتشار آن گذشته باشد در این صورت حذف مشاورۀ شما موجب سوء تفاهم جدی ایشان خواهد شد و به اطمینان هر کس دیگر نیز که در آینده در جریان قرار بگیرد آسیب وارد خواهد کرد.
توضیح بیشتر: به عنوان نمونه چه بسا شما خودتان یکی از مخاطبانی هستید که از وی دعوت کردهام که مشاورۀ موفق یکی دیگر از مخاطبان -که مشکل شما را داشته و با تمرین طرد افکار مزاحم حل شده- را مطالعه کنید؛ حال تصور کنید وقتی شما به آن مشاوره مراجعه میکنید متوجه میشوید حذف شده است!
روشن است اگر شما -خصوصاً به وسواس فکری و بدبینی بیدلیل مبتلا شده باشید- اطمینان لازم را به تمرین مذکور -که باید با خاطر آسوده برای درمان انجام دهید- از دست خواهید داد و ممکن است یک فرصت سرنوشتساز برای درمان و بینیازی از داروهای پرعوراض و ... را برای همیشه و تا پایان عمر از دست بدهید و مدام شما و اطرافیانتان ناچار شوید با رنج مذکور دست و پنجه نرم کنید!
بند چهار: چرا درخواست حذف مشاوره و پرسش و پاسخ در هر حال خردمندانه نیست؟
زیرا نگارنده به دلیل تجربۀ صدها مشاوره، تاکنون حتی اگر مخاطب رعایت بند یک و دو را نکرده باشد (یعنی با اسم و مشخصات واقعی نظرش را گفته باشد) پیامش را با شکل ناشناس (با عنوان «سؤال یا مطلب إنتقالی از صفحۀ دیگر») و رعایت ملاحظات لازم منتشر کردهام و هر تغییر دیگر که کمک کند وی برای باهوشترین آشنایانش نیز ناشناخته باقی بماند را در مشخصات وی اعمال کردهام؛ مگر مواردی که خود مخاطب إعمال تغییر را لازم نداند.
بنابراین جای هیچ نگرانی وجود ندارد و خصوصاً چون تجربه نشان داده که تمام مخاطبان محترمی که درخواست حذف پیام خودرا دادهاند، این درخواست به دلیل هجوم افکار وسواسی بوده، امید است با توضیحات فوق به یک جمع بندی خردمندانه که به نفع خودشان و دیگر مخاطبان است رسیده باشند.
بند پنج:
با توجه به مفاد بندهای یک تا چهار فوق، اگر برخی مخاطبان محترم به هر دلیل مدام درخواست حذف مشاورههای خود -خصوصاً مواردی که به دیگران ارجاع داده شده- بدهند چون ممکن است این حذف، آسیب جدی به اعتماد افراد در حال درمان بزند، به ناچار از این پس مشاورۀ ایشان را کاملاً خصوصی انجام خواهم داد و از انتشار آن خودداری خواهم نمود و جهت اطلاع به ایشان خواهم گفت که مشمول قانون ۸، بند پنج -که در حال مطالعۀ آن هستید- شدهاند تا یکبار و برای همیشه هم خاطر خودشان، هم نگارنده و هم دیگر مخاطبان، از افکار وسواسی ایشان آسوده شود!
📎 اگر خدا بخواهد در آینده بیش از صد مشاورۀ موفق -از اقشار گوناگون- بعد از ویرایش منتشر خواهد شد.
قانون ۹
اولیت نگارنده چیست؟
بند یک: چرا اولویت نگارنده مشاوره، پرسش و پاسخ، تألیف کتاب و غیره نیست؟
👤 شما مشغول چه کار در اولویتی هستید که مانع شده در فضای مجازی کمتر فعالیت کنید؟
🗣 اگر واقعنگر باشیم طبق اخبار رسمی (خبر اول و دوم) امروز اکثر مردم ایران به یکی از اختلالات روانی خصوصا استرس و افسردگی مبتلا شدهاند.
نگارنده که حداقل از سال ۹۴ به طور جدی وارد فضای مجازی شدم عرض میکنم اولویت امروز هر کسی باید مدیریت فضای مجازی باشد (روش) که اگر موفق شود از اکثر اختلالات روانی جامعه به طور خودکار در امان خواهد ماند.
هر کسی ولو نونهال در این آخرِ آخرالزمان، تمرین طرد افکار مزاحم را در کنار تمرین مشورت با عقل آموزش نبیند، خودکار دچار یکی از اختلالات روانی خواهد شد!
بنابراین چون اولویت نگارنده مشاوره، پرسش و پاسخ، تألیف کتاب، تولید کلیپ و غیره نیست، فقط در صورتی که وقت پیدا کنم میتوانم به کارهای مذکور بپردازم و امیداوم مخاطب فرهیخته این محدودیت نگارنده را درک کنند و ایشان نیز اولویت خود را مدیریت فضای مجازی قرار دهند نه فعالیت بدون برنامه به قیمت از دست دادن امنیت روانی خود. (متن کامل این پرسش و پاسخ به همراه کلیپ)
همیشه در مسیر درست موفق باشید 💐
قانون بعدی
اگر خدا بخواهد قوانین این صفحه تا تکمیل بروزرسانی خواهند شد.
سپاس
نظر به برخی ملاحظات اخلاقی، خواهشمند است در صورت صلاحدید، بفرمایید که مخاطب گرامی خانم هستید ؟
آخرین روش تمرین ذکر – ۱۸/۹/404
ثبت آخرینِ تعقل، الهام و بیان تجربۀ راهگشا و کلیدی:
۱۷:۶- واقعا نمی دانم چگونه از خداوند تشکر کنم که ظهر اجازه داد بخوابم در حالی که واقعا هر چه تلاش کردم خوابم نمی آمد و نزدیک چند بار وسوسه شدم که بیدار شوم و بالاخره از فشار هجوم افکار الحمدلله راهی جز توسل برایم باقی نماند و الحمدلله بعد از مشورت با عقل (که هنوز نخوابیدم بودم) با شواهدکافی که نیاز به بیان آنها نیست از جمله هجوم چند بلا هم زمان به من ازجمله در حین مشاوره، در حین گفتگو با یکی از کسانی که به خانم دارستانی بد سخن می گفت و در اوج این فشارها بودم که متوجه شدم دقیقا به همین مشبارک هم این هجوم صورت گرفته است .... که اینجا عقلم به من گفت به وحی تکیه کنم که علت اولا این بلاها بسیار شبیه بلاهای مشابه در گذشته است که هم زمان به من و همشین مبارک هجوم می آورد از جمله یک روز که همشینم بارک آمد ودقیقا همانجا نشست که امروز نشست آن بلا مواجهه شدن با خانواده اش بود که همشنی مبارک بسیار ناراحت بود و وقتی با هم سخن گفتیم باتعجب به من گفت شما که مشغول ذکر مداوم بودی اتظار آرامش بیشتری داشتم ... و خوشبختانه یک فرق بزرگ که این بلای امروز با آن زمان دارد این است که آن زمان واقعا روح من کاملا خراشیده می شد و به اصطلاح اذیت می شدم اما الان به برکت ذکر که نسبت به آن زمان بسیار مداوم تر است این بلای جدید به مرحله خراش و اذیت کشیده نشد.
اما الهامات مبارک دیگری که در این مشورت با عقل خداوندبه عقلم نمود که که ببینم چرا واقعا مروز چنیدن بلا هم زمان سر من و یک موردش سر همشین مبارک با هم آمد که عقل به من با توجه به مرحله جدید تمرین سکوت که باعث شد این چند روز خصوصا دیروز و صبح و امروز ظهر اساسی پرحرفی کنیم این حدیث را یادآوری کردکه علت هجوم این بلاها همین حرف زدنهاست چرا؟ چون:
البلاء موکل بالمنطق ... طبق قانون خدا بلاء موکل به سخن گفتن شده است و روایات دیگری هم مکمل این روایت را خداوند به ذهنم انداخت از جمله این روایت که ملائکه برای مومن مدام که در سکوت است خیر می نویسند و همینکه سخن گفت یا خیر می نویسند اگر خیر بگوید یا شر ...
خلاصه برایم سؤالات ز یادی با این تجربه پاسخ داده شد از جمله سؤال آن روز همشین مبارک که که آن روز (دو سال قبل حدودا) گفت چرا شما که ذکر می گفتی مثل من آرامش کافی نداری؟ پس معلوم می شود دلیل اصلی به هم ریختیگ من و همشنی مبارک آن زمان همین بود که هنوز آن زمان به طور جدی وارد مرحله سکوت نشده بودیم همچنانکه این چند روز خصوصا دیشب و امروز صبح هم به دلیل حرافی (که دلیل آن وارد شدنب ه مرحله جدید تمرین سکوت است) واقعا آن آرامش عجیب و غریب که این چند مدت به برکت سکوت تجربه کردیم را از دست دادیم اما واقعا برای من تردیدی باقی نماند این هم یک تجربه ضروری بود که لازم بود ما حتما تجربه کنیم که قدر سکوت را بدانیم.
من این اموری قبل از خواب عمیق که خداوند روزی کرد به عقلم رسید که به قدری برایم شیرین بود که حتی تصمیم گرفتم بیایم و به همشین مبارک زبانی بگویم اما فورا عقلم به من به من گفت: البلاء موکل بالمنطق را شوخی یا سبک نگیر ... بگیر بخواب و بعد ان شاء الله مکتوب به وی می گویی.
اما پیشنهاد نهایی بعد از مشورت با عقل:
واضح است اگر با همین دست فرمان بخواهیم جلو برویم و من با این آزادی بسیار زیادی که به نفس اماره خودم و همشنی مبارک دادم بخواهیم تدریجی تمرین سکوت را جلو ببریم حالا حالا ها حرافی خواهیم کرد و طبق تجربه امروز بلاها را به سوی خود خواهیم کشاند.
پ.ن: الان همشین مبارک ساعت ۱۷:۳۴ چراغ زد و گفت می خواهد برود خرید ... شک ندارم که این هم یک هدایت است چون کمک بسیار زیادی می کند که من با آرامش پیشنهاد عقل را مکتوب کنم و ان شاء الله اجرا کنیم.
ادامه سخن سبز فوق:
خوب حال که واضح است با همین دست فرمان رخنه حرف زدن پر نمی شود چه باید کرد؟
دیدم که یک راه بر اساس تجربه وجود دارد و آن اینکه یکی از علل اصلی موفقیت ما در تمرین سکوت تکیه به سرمایه خدادادی همشین مبارک بود که وی از من بیشتر اهل سکوت بود و همین کمک کرد که با این قانون که اگر او آغازگر سخن بود من حق سخن دارم و این آخری که حتی اگر وی کوچکترین اشاره به من بکند من از آن به بعد به خودم اجازه دادم که بر خلاف این یک ماه اخیر حتی سخن زبانی تحلیلی را هم بدون اینکه همشین مبارک سخنی گفته باشد بگویم ... (که علت اصلی هجوم بلاها را همین می دانم)
خوب حالا چه کنیم؟
الحمدلله آنچه مرا خوشحال کرد اینبود که خداوند به عقلم انداخت الان از سرمایه تمرین سکوت که در این مدت با تکیه به سرمایه همشین مبارک خداوند برای من درست کرده است استفاده کنیم و آن اینکه من بر خلاف همشینم بارک چون ناچار بودم تا همشین مبارک سخن نگفته سخن نگویم همین یک تمرین شده و یک عادت برایم درست کرده است که خودش یک سرمایه است.
بنابراین تمرین جدید ولو موقتاً این باشد که عرض خواهم کرد و تجربه کنیم ببینیم نتیچه چه می شود:
درست همین تمرین که الان در حال انجامش هستیم باشد با این تفاوت که دقیقا برعکس شود.
یعنی به محض اینکه من اشاره کردم ولو با سر به همیشن مبارک ... به عبارتی با کمترین اشاره به همشین مبارک در این صورت همشین مبارک از آن پس به بعد (البته واقعا دید که حال ندارد) سخن بگوید و الا با توجه اینکه امروز البلاء موکل بالمنطق را تجربه کردیم به سکوت ادامه دهد.
واقعا امروز برایم روشن شد که چرا خصوصاوقتی که اعضای اسبق بودند و حرافی زیادی می شد اینهمه بلا به سمت ما هجوم می آورد و وقتی هر چه به سمت عزلت رفتیم این بلاها کمتر شد که دیدم علت اصلیش نه عدم توفقییق ذکر در آن زبمان بلکه این بوده: البلاء موکل بالمنطق و چون در عزلت کمتر حرف می زدیم این بلاها کمتر شد و همان مقدار که بود و هست به دلیل حرافی بین من و همشین مبارک بوده است.
این چند روز که سکوت را با تکیه به ساختار خدادادی همشین مبارک تجربه کردم من از خودم می گویم در تمام زندگی ام شاید اینقدر آرامش و بی بلایی را تجربه نکرده بودم (حتی هنگام نقض قانون!!!) چرا؟ چون روایت تصریح دارد: البلاء موکل بالمنطق
لذا من می خواستم همشین مبارک بیاید و نظرش را بگوید که رفت خرید (حتی خواستم بیاید که گفت دیگر نمی شود) لذا از فرصت استفاده می کنم و قانون را در برگه محاسبه اعمال خودم و همشین مبارک می نویسم و شک ندارم اگر فقط نیت کنیم این قانون را بنویسیم همین نیت ولو در عمل باز حرف بزنیم خداوند فرق می گذارد با زمانی که چنین نیتی نداشته باشیم و حرف بزنیم و ان شاءالله رحم می کند و بلاها را تا جا افتادن تمرین سکوت بر ما نمی باراند همچنانکه عرض کردم امروز با اینکه بلاهای فاروانی همزان سراغم آمد اما الحمدلله مثل سابق روحم خراشیده نشد به برکت این سکوتی که در این مدت روزی شده بود و نیت ادامه تمرین.
آنچه در جدول محاسبه اعمال من آمد:
|
قانون جدید سکوت: از این پس همشین مبارک اگر من آغاز گر سخن بودم حتی اشاره ای مختصر اجازه سخن دارد / من نیز چون حرافم به محض آغازگری سخن در حالی که توان سکوت دارم هر نوبت ۱۰ جریمه. میزان جریمه در طول ۲۴ ساعت گذشته را ثبت کن. |
|
|
|
|
|
|
|
آنچه در جدول محاسبه اعمال همشین مبارک آوردم:
|
آیا خودت ۱۰۰٪ موفق شدی تا قبل از اینکه عین میم آغازگر سخن ولو مخصر اشارهای نباشد تو هیچ نوع سخن را آغاز نکنی؟ |
|
|
|
|
|
|
|
نکته: مهم این است که قانون فوق را عمداً نقض نکنیم و هر زمان شوق و توان داشتیم رعایتش کنیم در این صورت ان شاء الله تا زمانی که اصل (قانون فوق) را عمدا زیر پا نگذاریم تجربه نشان داده خداوند به فضلش تا ملکه شدن تمرین سکوت رحم خواهد کرد.
نکته مهم دیگر این است که باز تجربه می گوید به فضل الهی به محض اینکه همنشین مبارک را نیز خداوند مثل من قانع کند که تمرین فوق را ولو تجربه کنیم یک فضای امن روانی بعد از این هجوم بلاها که واقعا در این مدت سکوت کاملا بی سابقه و تابلو بود را روزی خواهد کرد که لازم است واقعا قدر این تجربه بزرگ را با هم بدانیم که اگر بدانیم نفس اماره ما به توفیق الهی خودش با شوق و میل حاضر به سکوت خواهد شد و اگر ندانیم می شود همین که امروز تجربه کردیم که اگر نبود اینکه نیت ما قطع تمرین سکوت نبود (بلکه رخته ای بود به دلیل تمرین جدید سکوت) امروز بیش از این اذیت می شدیم و شاید کلا رشته کار از دست خارج می شد اما الحمدلله به فضل الهی قانون فوق روزی شد که من با شناختی که از همنشین مبارک دارم شک ندارم که این قانون نیز کاملا مطلوب حتی نفس اماره او و من است مشروط به اینکه به قول همشین مبارک عجله نکنیم و با نیت کردن به قانون فوق (که حداقل اختیارا وقتی شوق و توان داریم کوتاهی نکنیم) بگذاریم امام رئوف ع کار خودش را بکند.
نظر همنشین مبارک:
